این کتاب در رابطه با تاریخ، جغرافیا و آثار باستانی است و توصیفات کاملی درباره زندگینامه شاعران و هنرمندان مشهور شیراز ارائه می کند. کتاب آثار عجم اثر فرصت الدوله شیرازی می باشد.
دانلود کتاب آثار عجم
- بدون دیدگاه
- 480 بازدید
- نویسنده : فرصت الدوله شیرازی
- دسته : تاریخی
- زبان : فارسی
- صفحات : 733 + 588
- بازنشر : دانلود کتاب
- جلد 1 و 2 قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : فرصت الدوله شیرازی
- دسته : تاریخی
- زبان : فارسی
- صفحات : 733 + 588
- بازنشر : دانلود کتاب
- جلد 1 و 2 قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب آثار عجم
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب آثار عجم
سلطان و چند نفری که در ژاندارمری درجه آجودان را داشتند بدون اطلاع کسی امضای یک مافوق سوئدی را به دست آوردند.
آنها ناگهان خطوط تلگراف را قطع کردند و در همان زمان چند نفر را از خارج دستگیر و اخراج کردند و ذخایر بانکی و دولتی را تصرف کردند. و…تمام مذاکراتشان علیه خوام الملک بود. معلوم شد که محرک کنسول آلمان بوده است که از جمله کمیته ای به نام حافظ استقلال تشکیل داده است که رهبران آن مخفیانه کار می کنند و همچنین روزنامه ای به نام حافظ استقلال راه اندازی کرده است. رد و رد قوام الملک دوازدهم صفر
در سال فوق الذکر بلافاصله پایگاه های تیراندازی کردند و شبانه روز از هر طرف گلوله بر آنها بارید….میرزا ابراهیم
خان نصرالدوله پسر خوام الملک مرا صدا زد و گفت: همه میدانند که همه شورشها از کنسول آلمان سرچشمه میگیرد.»
من از شما می خواهم که او را ملاقات کنید و به او گوش دهید و بفهمید که این جنگ چه معنایی دارد. این چیه؟ وقتی فهمیدم این یک رویای مقدس است و می توان آثار جنگ را از بین برد، نزد کنسول رفتم. کنسول مرا نمیشناخت، بنابراین کتابی به او دادم که به خط میخی و نحو نوشته شده بود. (آریایی) و آن را چاپ کردم و گفتم: این علم را نزد یک دکتر آلمانی آموختم و آن دکتر آن کتاب را به دولت آلمان فرستاد و از آنجا برلیان بسته شد و برایم یک نخ سیگار و یک سیگار فرستادند یادداشت دست نویس . سپس پاکت سیگارم را از جیبم در آوردم و به او نشان دادم. کنسول بیشتر و بیشتر متواضع شد و بعد از این مقدمه اعلام کردم. گفت: نصر الدوله به کنسول گری بیاید و آنها را معرفی کند تا صحبت کنیم. پاسخ را اعلام کردم. فکر می کردند می توانند او را دستگیر کنند. پس نرفت، جنگ شکست خورد و شهر با توپ و تفنگ به کلی سوخت. در یکی دو سال آخر عمرش همه چیز را به کلی رها کرد و به قول خودش برای آخرت آماده شد. منزوی و گوشه گیر شد. سنگ قبر خود را آماده کرد و کتیبه آن را با حوصله فوق العاده ای نوشت و روزی بارها آن را بررسی می کرد تا مطمئن شود کنده کاری به درستی و منظم انجام شده است. او حجره ای در حافظیه داشت و همیشه دوست داشت در کنار قبر حافظ دفن شود. عقلش را از دست داده است، مخصوصاً از همان شبی که آرزوی استراحت برای همیشه در کنار خوجه شیراز را داشت. صبح بعد از اینکه خوابش را با شکوه و اتفاقی برای دوستانش تعریف کرد، بر سر مزار حافظ رفت و با ایمانی خالصانه مبل حافظ را گرفت و اجازه داد در کنار حافظ دفن شود. یک غزال آمده است. مطالب به شرح زیر بود. ایوان روبروی من آشیانه حشرات است، نگاه کن و برو پایین خانه تو کدام است؟ فال دیگر این بود که شاعری قدیمی به نام جمال الدین جمالی، نویسنده نامدار، به عالم بزرگوار سید حسین عباسپور می گوید که مرحوم سید علی اکبر کار اسیری به او گفته است که مؤسسه خیریه زرتشتی گفته است که او مقبره را ویران کرده است. بالا ساخته بود او بر سر مزار حافظ حاضر شد و خواجه را چنین خطاب کرد: اگر من این کار را نمی کردم، تو در معبد زرتشتیان بودی. اوکازو که از نزدیک شاهد این سخنان و این کارها بود، دلش سوخت و مبل حافظ را باز کرد تا دنبال آن بگردد و شعر زیر بیرون آمد. ببوس «چند سالی گذشت و سید علی اکبر از دنیا رفت و در قبر شخصی در کنار حافظیه به خاک سپرده شد. فردای آن روز، گورکن آرامگاه ابدی خود را در کنار قبر حافظ آماده کرد. بر اثر بیماری طولانی مدت در معده و کلیه ها، در اولین ساعات روز شنبه در منزل خود در شیراز، مصادف با اول آبان سال 1299 هجری قمری، مصادف با 23 اکتبر 1920 هجری قمری، دار فانی را وداع گفت. حجره خاك به سوي شوراي بهشت، جسد او را با احترام از بهشت به مقبره حافظيه بردند و در محلي كه خود ساخته بود، در كنار خواجه حافظ به خاك سپردند از شکل نامطلوب قدیمی اش، مجبور شدم سنگ قبر فرصت را کمی جابجا کنم.
درست کنار سنگ قبر حافظ. بنابراین امروزه سنگ قبر فرصت در فاصله ای دورتر قرار گرفته است.
در ضلع شمالی آرامگاه حافظ، پای پله های آرامگاه، جنب آرامگاه اهل شیرازی. سنگ قبر فوسط به طول یک متر و عرض نیم متر بعد از حرف M قرار دارد.
چشم شاهد کور نیست، اما تو کور شده از قوت بینش غیب و درک عقل، درجه علم خلقتت از بهشت تا مقدس، هر چه هست، چرا شده است. کیهان، ما در حضور شما هستیم. فرمانده ارتش شاه فخر اولی، اولین روشنفکر محمد المصطفی و راه را به داماد حضرت علی و وصی احمد هدایت می کند. می شود، «شاید او را دیده باشید، تقصیر شاعر نامدار شیرازی، اشاره تاریخی در مرگ فرودست است که در بین غزلیات فوق نقل شده است». فرصت، علم و ادبیات از دست رفته است. این فرصت شماست، نصیرالدین سوم. به موقع چاره ای برای جلوگیری از نابودی این سنگ که حاصل دست خط خودش است و حاصل رنج و نظارت خودش است… همان شاعری که تاریخ مرگش چنین است فرصتی آفریدم. این مناسبت 1300 سال افزایش یافت و صد و سی و یکمین سال تاریخ عرب را رقم زد. چون روز شنبه دهمین روز سال و ماه بود و از صفر به راه افتاد. اتفاقاً شورالملک این را در صبح سال تاریخ خود گفت. «آسمان دانش و دانش گم شد، افسوس که شاعر، چهره اسرارآمیز و انسانی! ویژگی های معنوی و اخلاقی فرصت دوست و دانشمندی است که دلش سرشار از عشق به مردم است که ایران و گذشته و حال و آینده اش را دوست دارد و به سعادت وطن و مردمش اهمیت می دهد من همیشه فکر میکنم آنها نگران پیشرفت، شادی، رفاه و سر بلندی مردم ایران هستند. از این رو از کاستی ها و ناپسندی های مردم رنج می برد، به شدت تحت تأثیر جهل و عقب ماندگی اجتماعی قرار می گیرد. یک فرد آگاه به دنبال بهره مندی از روش های علمی و پژوهشی اروپایی ها است تا با کسب اشکال مختلف دانش و آموزش، شکاف بین زندگی ملی و جوامع توسعه یافته را کاهش دهد. و نه فقط محدود به علم و دانش باستانی، بلکه همیشه از دانش تازه کشف شده بهره مند شوید، از هر کسی و در هر کجا چیزی یاد بگیرید و اکتشافات علمی، فرهنگی و ادبی خود را انجام دهید خود آنها را کشف کرده بودند. گنج های دو جهان به من داده شد. در عین حال فرصت ها را از جهل و تعصب و تحجر دور نگه می دارد. خطاهای خود را می پذیرد و مانند سایر مردم تشنه حقیقت از همه دانش بهره می برد و تا آخر عمر لحظه ای از آموزش و یادگیری و تحقیق و تحقیق و نوشتن و سفر علمی غافل نمی شود. وی علاوه بر دانش عربی، انگلیسی، فرانسوی، پهلوی و خط میخی، علاقه زیادی به باستان شناسی و حفظ آثار باستانی این سرزمین پر افتخار و هنری دارد و بیشتر عمر خود را به کار در کوهستان گذرانده است. گذراندن وقت در کوهستان آنها با تلاش و مشقت فراوان در بیابان پرسه زدند تا تأثیرات قومی و بقایای تمدن و فرهنگ خود را ثبت و ضبط کنند. او تاریخ نگاری است که به تاریخ ایران و شرح وقایع مربوط به زندگی و فرهنگ مردم آن به عنوان پدیده ای پویا و قابل احترام می نگرد. او به نقاشی، خوشنویسی، مجسمه سازی، هنرهای زیبا و صنایع دستی و همچنین مطالعه علوم جدید مانند شیمی و گیاه شناسی علاقه مند است و از یادگیری نحو، معنا، ابداع، حکمت، تفسیر و عرفان به همان اندازه لذت می برد. نحو، معنا، بدعت، حکمت، تفسیر و عرفان من اینجا هستم. موسیقی، شعر، ادبیات. با لهجه شیرین و ملایم و لطیف شیرازی صحبت می کرد و با همه گرم و مشتاق بود. مودب، سخاوتمند، سخاوتمند، سخاوتمند، محتاط و ساکت بود و حرف نمی زد مگر اینکه کسی از او چیزی بپرسد. او زندگی بسیار ساده و بی تکلفی داشت. او ازدواج نکرده بود .
…. هرگز اسرافگر و ثروتمند نبود، هرگز ثروت و قدرت را انتخاب نکرد، درک قانون و حقیقت را بر کسب مال و لذت ترجیح داد، اما جاودانگی تا زور نزنی از مال و پول بهره نمی بری. اما او همیشه دارای معنویت بالا و دستان بلند سخاوتمند است. جاودانه ها را گواه می گیرم که هیچ کدام قدرت چاپلوسی نداشتند. او فقط در مورد آن فصل به عنوان یک شوخی صحبت می کند …
و درباره خود می نویسد:
…. اما کسان دیگری هم هستند که از جوانی تا ماشاالله همیشه راه آموختن و تعلم را پیموده اند و همیشه راه فهم و فهم را پیموده اند. باسواد و در عین حال متعصب و دانا و سخنورند، در مجالس خردمندان و صاحبان فضیلت حاضر می شوند و ضمیر روشن آنها چراغی در همه گرفتاری هاست و پاهای حیله گرشان چراغ راه همه امور است در سوال آنها به یک دولت بی حوصله خدمت می کنند، بار کشور را مانند باربرهای فروتن به دوش می کشند، فرش هایشان حصیر و حصیر است، غذایشان نان و پنیر است… بدون حقوق بازنشستگی، بدون تخفیف. بدون حقوق و کارمزد. شما مسیر و دلیل را می دانید – مارکهام …
فورسوس در طول زندگی خود به خدمت به دیگران، خرج کردن درآمد خود برای نیازهای فرزندان و بستگان خود یا حمایت از فقرا فکر می کرد. او در برخی از اشعار و آثار خود به برخی از افراد برای کمک به معلولان توصیه می کند. مثلا در نامه ای از تاخیر در پرداخت مستمری به پیرزنی که سالی پنج تومان از دولت دریافت می کند گلایه کرده و نوشته است:
… برای وظیفه ضعیفی که سال به سال برای آن زن بیچاره انجام می دهید، دو سال است که مسئولان نمی توانند آن را انجام دهند. لذا نامه ای به معتمدین جهت قبولی این مسئول حقیر و برای رفاه حال این بانوی معلول که از مریدان حضرت باری منظور بوده و در نظر ایشان فاقد زیبایی می باشد ارسال می گردد من از سلطان امان الله خان خواستم مقدار کمی پول برایم بفرستد.
وی در نامه ای دیگر به یکی از حکام فارس نوشت:
…در منطقه من پیرزنی است که چشم دنیا را به درد آورده است. او یک یتیم صغیر دارد… حساب رسمی او 5 تومان است که دریافت کرده و فرستاده است و من در تمام مدت از حساب این خانم بهره مند بوده ام، حاجی عظیم قصد دارد مقداری اضافه کند به ارزش اسمی این حساب و آن را به او بدهید.