دانلود کتاب آن زندگی را انتخاب کنید که می خواهید
- بدون دیدگاه
- 63 بازدید
- نویسنده : تال بن شاهار
- دسته : آموزشی , خارجی , روانشناسی
- زبان : فارسی, انگلیسی
- صفحات : #
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : تال بن شاهار
- دسته : آموزشی , خارجی , روانشناسی
- زبان : فارسی, انگلیسی
- صفحات : #
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب آن زندگی را انتخاب کنید که می خواهید
- کتاب اورجینال و کامل
- قبل از دانلود فیلتر شکن خود را خاموش کنید
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب آن زندگی را انتخاب کنید که می خواهید
مقدمه
فلسفه هر فرد به بهترین شکل در کلمات بیان نمیشود؛ بلکه در انتخابهایی که انجام میدهد، بیان میشود. در درازمدت، ما زندگی خود و خودمان را شکل میدهیم. این فرآیند هرگز تا زمان مرگ ما پایان نمییابد. و انتخابهایی که انجام میدهیم در نهایت مسئولیت خود ما هستند.
—النور روزولت
بیش از یک دهه است که در زمینه روانشناسی مثبتگرا مینویسم و سخنرانی میکنم و ایدههایی از «علم شادی» را برای دانشجویان دانشگاه، جمعیتهای در معرض خطر، مدیران شرکتها و رهبران دولت ارائه میدهم. از زمانی که در این مسیر شروع کردم، هدف کار من تبدیل تحقیقات دقیق از علوم اجتماعی به ایدههای قابل دسترس و عملی بوده است که میتواند به شکوفایی افراد، سازمانها و جوامع کمک کند.
علاقه اولیه من به روانشناسی مثبتگرا از تمایل خودم برای داشتن یک زندگی شادتر و پربارتر ناشی شده است. برای من، یکی از مؤلفههای کلیدی رفاه همیشه دستیابی به سطح معقولی از تعادل کار/زندگی بوده است و در طول سالها راههایی برای کم و بیش ایجاد این تعادل پیدا کردهام. سپس بحران مالی از راه رسید. بانکها ورشکسته میشدند، شرکتهای پررونق به سختی دوام میآوردند، بودجه برنامهها رو به اتمام بود و مردم خانه و معیشت خود را از دست میدادند.
حتی در میان کسانی که آنقدر خوششانس بودند که ضربه شدیدی نخورده بودند، بسیاری اعتماد خود را به جهانی که دیگر به نظر پایدار و امن نمیرسید، از دست میدادند. بیش از هر زمان دیگری، مراجعین من به آنچه روانشناسی مثبت میتوانست ارائه دهد نیاز داشتند – کمک به ایجاد تابآوری، حفظ انگیزهای که میتواند افراد و سازمانها را در دوران سخت حفظ کند، و در هر کجا که ممکن باشد، آشکار کردن فرصتهای پنهان.
من متوجه شدم که نمیتوانم به مراجعین در بحران نه بگویم، و تعادلی که تا آن زمان میتوانستم بین زندگی شخصی و حرفهایام حفظ کنم، از بین رفته بود. من در حال مشاوره به یک شرکت فناوری پیشرفته در پاریس، ارائه کارگاه برای پزشکان در هنگ کنگ، سخنرانی در یک دبیرستان نیویورک، شرکت در جلسه طوفان فکری در مورد بازار در حال تغییر در تل آویو بودم – عموماً هر زمان و هر کجا که فکر میکردم روانشناسی مثبت میتواند به کاهش برخی از اثرات بحران کمک کند، ظاهر میشدم. حتی وقتی در خانه بودم، مرتباً تا پاسی از شب با مناطق زمانی مختلف تماسهای کنفرانسی داشتم.
بعد از یک سال کم و بیش بدون وقفه، خسته و فرسوده شده بودم. یک شب، هنگام آماده شدن برای رهبری یک برنامه فشرده سه روزه، متوجه شدم که چقدر خستهام، برنامهای که میدانستم مستلزم آن است که مراجعینم را به شدت تحت فشار قرار دهم تا تعادل ظریفی بین واقعگرایی و خوشبینی، بین اذعان به حال دردناک و تجسم آیندهای روشنتر پیدا کنند. معمولاً از پذیرفتن یک چالش جدید هیجانزده هستم، اما این بار اصلاً مشتاق آن نبودم. به سادگی نمیتوانستم تصور کنم که چگونه چند روز آینده را پشت سر خواهم گذاشت. سعی کردم کمی به خودم روحیه بدهم. اما این بار جواب نداد، و روشها و تکنیکهای دیگری که قبلاً به من کمک کرده بودند هم جواب ندادند. هیچ انرژی و انگیزهای نداشتم. به نظر میرسید اگر میخواستم با این برنامه پیش بروم، تنها گزینه این بود که خودم را مجبور به انجامش کنم. قبلاً هم این کار را کرده بودم و دوباره هم میتوانستم انجامش دهم. مجبور بودم. چارهای نداشتم. با این فکر بیروح، با احساس بدتری به رختخواب رفتم. نه تنها از آنچه روزهای آینده در انتظارم بود ناراحت بودم، بلکه از شکست خودم در تصور یک راه حل الهامبخشتر برای مشکل ناامید شده بودم. من مشکل را حل نکرده بودم، بلکه به سادگی خودم را به زندگی با آن وفق داده بودم. و سپس، درست زمانی که داشتم به خواب میرفتم، با خودم فکر کردم، نه، این درست نیست که من فقط باید چند روز آینده را رنج بکشم. من یک انتخاب دارم! در آن لحظه متوجه شدم که تا حد زیادی چگونگی تجربه سه روز آینده به خودم بستگی دارد. میتوانستم مسیر رنج کشیدن را انتخاب کنم یا میتوانستم مسیر دیگری را انتخاب کنم – مسیری که در آن از شرکتکنندگان مشتاق، از مشارکت در مطالبی که با شور و شوق به آنها اعتقاد دارم و از ارتباط مجدد با مأموریت شخصیام برای تبدیل جهان به مکانی بهتر از طریق آموزش، انرژی بگیرم. انتخاب بین مسیر بدبختی و مسیر مشارکت پرانرژی، بدیهی بود. وقتی انتخابم را کردم، تمرکزم را تغییر دادم. و با تغییر تمرکزم، احساساتم را تغییر دادم. چند دقیقه قبل احساس میکردم در دام افتادهام، اما حالا واقعاً برای چند روز آینده هیجانزده بودم. هیجانزده بودم و به ارائه ادامه دادم.