این اثر داستان زندگی مرد جوانی را به تصویر می کشد که به دلیل مشکلاتی مجبور می شود از خانه ای که با مادرش زندگی می کرده جدا شود، حال چالش های جدیدی در انتظار این مرد جوان می باشد. کتاب اتحادیه ابلهان اثر جان کندی تول نویسنده توانمند آمریکایی می باشد.
دانلود کتاب اتحادیه ابلهان
- بدون دیدگاه
- 199 بازدید
- نویسنده : جان کندی تول
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 888
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : جان کندی تول
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 888
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب اتحادیه ابلهان
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب اتحادیه ابلهان
یک کلاه شکار سبز رنگ بر روی سر او فشار داده می شود و آن را شبیه یک بادکنک حجیم می کند. گوشهای سبز گوشهای بزرگ، موهای تراشیده نشده و موهای درشتی داشتند که در داخل و خارج هر گوش رشد میکردند، که آن را شبیه خودرویی میکرد که چراغهای راهنمای چپ و راست همزمان چشمک میزند.
لب های چاق و فشرده اش از زیر سبیل سیاه و ضخیم بیرون می آمد. گوشه لبش از ناامیدی بریده شده بود، خردههایش زیر گیره سبز کلاهش خرد میشد. چشمان متکبر زرد و آبی ایگناتیوس چی رایلی به مردمی که زیر ساعت در فروشگاه D.H. Holmes منتظر بودند خیره شد.
او جمعیت را به دنبال نشانه هایی از بد سلیقه بودن لباس جستجو کرد. ایگناتیوس مشاهده کرد که این توهین به سلیقه و آراستگی است، زیرا بیشتر لباس ها بسیار نو و گران بودند. داشتن چیزهای گران قیمت جدید نشانه بی خدایی و عدم درک هندسه بود. حتی ممکن است به وجود روح شک کنید.
خود ایگناتیوس راحت و با سلیقه لباس می پوشید. کلاه شکار او سرش را گرم نگه می داشت و شلوار پشمی گشادش بادوام بود و امکان حرکت آزاد را فراهم می کرد. جیب های شلوار برای ایگناتیوس گرم و راحت بود.
پیراهن فلانل چهارخانه را نمی شد با کت پوشید و روسری از پوست در معرض دید بین گوش و یقه از سرما محافظت می کرد.
پوشش او با هر معیار عرفانی و هندسی قابل قبول بود و غنای زندگی معنوی او را نشان می داد. به همین ترتیب به آرامی و با حالت فیلی، وزن خود را از یک لگن به باسن دیگر منتقل کرد و امواجی از گوشت را از پشم و فلانل کوبید و با دکمه ها و درزها برخورد کرد.
پس از این حرکت، او بیشتر وقت خود را به انتظار مادرش و مدیتیشن می گذراند. سپس متوجه شد که ناراحتی او به تدریج به تحریک تبدیل می شود.
انگار تمام بدنش از چکمه های جیر متورمش بیرون می ریخت.
با نگاهی عجیب پاهایش را بررسی کرد.
حتما ورم کرده او آماده بود تا چکمه های متورم خود را به عنوان دلیلی بر نادانی مادرش ارائه دهد. او به بالا نگاه کرد و دید که خورشید
بر فراز رودخانه می سی سی پی در انتهای خیابان کانال غروب می کند. ساعت هولمز حدود 5 بود. او به طور ذهنی یک سری سرزنش ها را انجام داد تا مادرش را مجبور به عذرخواهی کند یا حداقل باعث ناراحتی او شود. او همیشه باید مادرش را جای او می گذاشت.
مادرش او را به مرکز شهر قدیمی پلیموث برد. ایگناتیوس در حالی که از آرتروز رنج می برد، نت ترومپت و تارهای جدید برای عود خود در دبلیو رایلی خرید. او سپس به رویال استریت رفت تا ببیند آیا بازی جدیدی با سکه وارد شده است یا خیر.
وقتی دید دستگاه بیسبال کوچکی وجود ندارد خیلی ناراحت شد. احتمالا برای تعمیر آورده. آخرین باری که آنجا بود، اشک ریخت، اما پس از یک مشاجره کوتاه، مدیر دو سنت خود را به او پس داد. اما آنها به قدری یواشکی بودند که خود ایگناتیوس ادعا کرد که به دستگاه بیسبال لگد زده است.
ایگناتیوس با اندیشیدن به سرنوشت دستگاه بیسبال حواس خود را از واقعیت مادی خیابان کانال و اطراف آن منحرف می کرد، به طوری که متوجه شد ستاره گرسنه ای که از پشت ستون های D.H به او خیره شده بود، متوجه این دو نشدم. چشم های خسته که به شدت می درخشیدند.
امید و آرزو. آیا می توان ماشین را در نیواورلئان تعمیر کرد؟ شاید باید او را به مکانی مانند میلواکی یا شیکاگو یا شهر دیگری با نامی می فرستادند که ایگناتیوس را به یاد یک تعمیرگاه یا کارخانه واقعی با دود بلند می کرد. ایگناتیوس امیدوار بود که دستگاه بیسبال در حین حمل و نقل آسیبی نبیند. او هیچ کدام را دوست نداشت.