دانلود کتاب افسانه های تبای

این کتاب سه تراژدی غم انگیز و سرنوشت وحشتناک نسل های قبل و بعد نویسنده را روایت می کند. کتاب افسانه های تبای اثر سوفوکلس نویسنده ای از یونان باستان می باشد.

دانلود کتاب افسانه های تبای

ادیپ مردی است که به دنبال علم و دانش است، اما این میل آن چیزی نیست که او می خواهد. او مردی با اراده است، اما عشق او به دانش از مرتبه بالاتری برخوردار است و فراتر از اراده خود، نمی خواهد بداند، می خواهد بداند زیرا نمی تواند. وقتی می گوید: «نمی توانی که حقیقت را دانی بروی»، جوهره زندگی خود را در آخوندها قرار می دهد. میل به دانستن، آتشی سرکش و غریزی در درون اوست و این صفت از همان ابتدا آشکار است، زیرا مردم در مقابل کاخ او جمع می‌شوند تا برای بلا و مصیبت دعا کنند. او حتی نمی خواهد بداند که بین آنها از طریق پیام رسان ها چه می گذرد. می آید و می گوید:
من قلب قوی دارم و الان اینجا هستم تا خودم بفهمم چون نمی خواستم کاری بکنم.
انگیزه ادیپ برای جستجو و مطالبه شناخت حقیقت عشق
این برای مؤمنان است و برایشان آرزوی سلامتی دارم. به همین دلیل لازم است
جواب کاتوفان است و به هموطنانش می گوید که بیدار شده است.
من گریه می کردم و با افکار بی فکر دور و برم پرسه می زدم. بر اساس این داستان دوستی، او بی صبرانه قدم به قدم جلو می رود و در جستجوی خون ناشناخته به خود نزدیک می شود.
و گرفتار شدن در دام سرنوشت سخت تر است. ادیپ مرد خردمندی است. رازهای زندگی خودش، قتل پدر و مادرش، همسرش و اسرار زندگی انسان که فقط ابوالهول از آن خبر دارد.
می دانیم که شهر تیبای از این خبر مطلع است. اولین درک باعث می شود که او از کورینت فرار کند و به شهری پناه ببرد که محل تولد و محل کار اوست. و کشف جادوگر شریر مردم سپاسگزار تبس را بر آن می دارد تا او را حاکم و ملکه شهر انتخاب کنند. . جای تعجب نیست که همسرانش این را به او می گویند. «ای کاش هرگز به دنیا نمی آمدی تا راز را فاش نکنی.» با این حال، فراتر از دانش، اراده و میل به شناخت و کشف حقیقت وجود دارد، و این ادیپ مردی است که بیشتر و بیشتر می خواهد. او می خواهد بیشتر بداند او می خواهد بداند که او کیست
و سرنوشت دردناک ادیپ که نمی خواهد چیزی جز آنچه هست باشد.
از دانش می آید. همانطور که از این آیه می بینیم علم منشأ گناه و رنج است.
ادیپ و پرومتئوس سرنوشت مشابهی دارند. این هم از راجی
من خبر دارم او می داند که خدایان آتش و آتش زیادی دارند
مردم کار می کنند بالاخره پرومتئوس عاشق انسانیت است
دوست بزرگ انسان بنابراین او ریسک می کند، آتش را روشن می کند
او از خدایان دزدی کرد، به انسان های فانی هدیه داد، زندگی خصوصی خدایان را لمس کرد، اسلحه های آنها را به دست انسان ها سپرد و متوجه شد که در پایان دنیا، دور از دوستان و وطن خود و رها شده است. متوجه می شوم. توسط مردم.
هر که محبوب او باشد با شکنجه هولناک پاداش خواهد گرفت. دانش ریشه رنج پرومتئوس و ادیپ است، اما عشق بدون شک هم در کار آنها دخیل است و هم خمیرمایه سرنوشت آنهاست. این عشق به اجتماع است که ادیپ را در جستجوی خون ناشناخته چنان خشمگین و عجول می کند که به همان اندازه که زناکار را در خود می بیند نفرین می کند.
حتی مرگ هم او را درمان نمی کند.
دانش فرار از تنهایی است. انسان به مدد علم حصار بر حدود وجود و نیازهای بدن فائق آمده، از خود فراتر می رود. طبیعت کور کوردل را انسانی می کند.
و از آن استفاده می کند.
وقتی مردم متوجه می شوند که درختی روی آب ایستاده است، باد می وزد
او باد را می شناسد و به کمک خورشید روشن روز و ستارگان کم نور شب
او رفتار خود را مانند اودیسه ناجی در سفر یافت.
اگرچه او در دریا مرد و مردی کوشا و کوشا بود،
بالاخره راهش را به ساحل پیدا می کند. این شأن او نیست

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …