این کتاب در مورد پدری بدنام به نام فیودور پاولوویچ کارامازوف است که پس از قتل وی پلیس به فرزند بزرگ او مضنون می شود. حال هر کدام از چهار فرزند فئودور تصویری از شخصیت پدر را برای پلیس بازگو می کنند. کتاب برادران کارامازوف اثر فئودور داستایوفسکی است.
دانلود کتاب برادران کارامازوف
- بدون دیدگاه
- 1,151 بازدید
- نویسنده : فئودور داستایوفسکی
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی, انگلیسی, روسی
- صفحات : 1525 + 927 + 601 + 512
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی و روسی قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : فئودور داستایوفسکی
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی, انگلیسی, روسی
- صفحات : 1525 + 927 + 601 + 512
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی و روسی قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب برادران کارامازوف
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب برادران کارامازوف
در اولین فصل از کتاب “سرگذشت خانواده” با عنوان “فیودور پاولوویچ کارامازوف”، آلکسی فیودوروویچ کارامازوف ، سومین فرزند فیودور پاولوویچ کارامازوف ، از زمینداران شهرستان ما بود . این زمیندار در زمان خودش معروف بود و همچنان هم در یاد مانده است . دلیل این معروفیت ، مرگ ناگهانی و مرموز او بود که سیزده سال پیش رخ داد و به زودی به آن پرداخت خواهیم کرد . به همین منظور ادامه داد : “بگذارید بگویم که او چنان آدم عجیبی بود که با وجود شخصیت منفردش ، نامطلوب و حریصانه بود . با این حال ، او یکی از آن دسته از آدم های بزرگ و شرور بود که همیشه مشغول به کار و فعالیت بودند . به عنوان مثال ، فیودور پاولوویچ با از صفر شروع کرد و فقط به مالکیت زمینهای خود محدود نشد .”
در میان دیگران نشست و به نظر می رسید که خود را به آنان نزدیک میکند ؛ هر چند مرد ثروتمندی بود اما در محلهی خود همواره مورد احترام واقع نمیشد . ثروت و زرنگی که داشت ، نشانه ای از حماقت نبود ، بلکه نشانهای از تباهی و ریشه های ناپاک آبا و اجدادش بود .
وی دوبار ازدواج کرده بود و سه پسر به نامهای دمیتری ، ایوان و آلکسی داشت . زن اولش ، آدلایدا ایوانا ، از خانوادهای ثروتمند و نجیب زاده به نام میوسف بود . این بودنش به عنوان دختر میراثبری که همراه با زیبایی و هوش فراوان بود ، در جامعهٔ فعلی بسیار رایج است و در گذشته نیز بارها دیده شده است .
چنین فردی که به قول ما “بنجل” ( نوعی پسر زنجیری ) عروسی کرد ، در تلاش برای توضیح نمی آید . او یک زن جوان بود که احساسات نسل های گذشته را میشناخت ؛ احساساتی که پس از چند سال ازدواج با مردی که به مانند نان و آب برایش بود ، به راه وصال موانع بسیاری برخاست و در نهایت ، شبی از شب های طوفانی ، خود را در یک رودخانهٔ عمیق مانند پرتگاهی که به آرامش شب شب شبیبه ای شب به دست آورد ، فروریخت . همین باعث شد مرد ، هم برای ارضای خواسته های خود و هم به همان شکلی که اوفلیا معشوقه هملت بود ، عمل کند . به راستی ، اگر آن پرتگاه ، یعنی محل برگزیده و دلخواهش ، آنقدر نامتعارف نبود و جای آن ، رودخانهٔ غیرشعری و پستی نمیانست ، احتمالاً به خودکشی نمی انجامید . این گفته هیچگونه تضادی ندارد و احتمالاً در دو یا سه نسل گذشته ، مورد مشابهی در روسیه وجود نداشت . با توجه به این منطق ، عمل آدلایدا ایوانا موسف بدون شک تحت تأثیر دیدگاههای فرانسویها بود و همین مورد به همراه رنجشی که به دلم مینشست ( احتمالاً به دلایل از دست دادن آزادی ذهنی ) ، احتمالاً نشان از استقلال زنانه خودش را می خواست نشان داد و خط بطلان بر تبعیض های طبقاتی و خودکامگی خانواده و نژادش کشید .
باید فرض کنیم که در یک لحظه از جهان خیال ، امیدواری وجود داشته که فئودور پاولوویچ ، با وجود زندگی بدبختانهاش ، از دام جسارت و پوچی آن دوره فرار کرده و پیشرفت کرده است . در واقع ، او یک مرد بدخلق بوده است و دیگر چیزی نیست . ازدواج چشم انداز فرار از موقعیت بوده و مسئول افتادن آدلایدا شده است . در آن زمان ، وضع و احوال فئودور پاولوویچ ایجاب می کرده که به این نوع سودایی دل ببندد ، زیرا اشتیاق شدیدی برای تجربه کردن یک آینده بهتر داشت . او به خودش میخواست که به یک خانواده محترم متصل شود و زندگی بهتری داشته باشد .
با وجود زیبایی سرگذشت خانواده ، آدلایدا ایوانا در عروس و داماد ، هرگز خبری از مهربانی آن ها نبود . به نظر می رسید که این موضوع برای فیودور پاولوویچ بسیار خاص بوده است و احتمالا به دلیل شهری بودن و تمایل به سفر کوتاه مدت ، جذابیت هرچه کمتر مشکلی برای او نبوده است . با توجه به رفتارهای شهوانی او ، آدلایدا به نظر می رسد که تنها زنی بوده که نتوانسته بازی های او را درک کند . بعد از فرار آدلایدا ، واضح است که او دیگر احساس حقارت نسبت به شوهرش نمی کند و به همین دلیل ، بسیار زود واقعیت چهرهاش را نشان میدهد . خانوادهاش نیز به سرعت این وضع را قبول کرده و تجهیزات عروس را فرستادند ؛ در حالی که زندگی آنها به بی نظمی رفته و همواره درگیری بین آن ها وجود داشته است . آنها معتقد بودهاند که بیشتر از همسرش ، آدلایدا نشانه های جدیت و وقار دارد . در پایان ، فیودور پاولوویچ تمام پول بیش از ۲۵،۰۰۰ روبل دخترش را به سرقت می برد و این موضوع باعث کاهش مالی آن ها میشود .
دخترکی به نام آدلایدا ایوانا مصمم است که قریه و خانه ای که به عنوان بخشی از جهیزیه اش در شهرستان به او تعلق دارد را به نام خود منتقل کند . او تحمل زیادی می کند تا این امر را انجام دهد . دلایل اصلی این تصمیم عبارتند از خستگی روحی دخترک ، آرزوی رهایی از فشارها و تهدیدات مداومی که از سوی خانوادهاش تجربه میکند . پس از اینکه شوهرش ، فیودور پاولوویچ ، او را ترک کرده و خانهاش را به حرمسرایی تبدیل کرده ، او به تنهایی با دخترش میتیای سه ساله ، در تلاش برای دستیابی به زندگی بهتر است.
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست