مقدمه
یک روز، بدون هشدار، جعبه مرموز وارد شد. چیزی که عجیب تر بود این بود که با خط مادرم نوشته شده بود.
برچسب های آدرس را تزئین کردم. فکر کردم ممکن است غافلگیر کننده باشد، اما آیا مبنایی برای آن وجود دارد؟
بعید به نظر می رسید.
وقتی جعبه را باز کردم، یک دسته دفترچه یادداشت قدیمی داخل آن پیدا کردم. با تعجب یک دفترچه نارنجی بیرون آوردم.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
با گرافیتی پوشانده شده بود. حواشی صفحات با نقاشی ربات ها، هیولاها و صحنه های جنگ پر شده بود.
کلمات کج. این نوتبوکها واقعاً باعث تعریق من شدند. آنها مال من بودند.
نفس عمیقی کشیدم و پریدم داخل جعبه. این تحقیق چیزی بیش از یک سفر به اعماق حافظه من بود.
انگار وارد کتابی از خودم شده بودم که تقریباً فراموش شده بود. همان طور که دفتر بعدی را ورق می زدم، یک تکه کاغذ تا شده افتاد بیرون.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
از روی کنجکاوی بازش کردم. این یک نقاشی گروتسک از یک مرد عصبانی بود. مرد چنان فریاد زد که چشمانش بیرون زد و زبانش از دهانش افتاد. در صفحه دو کلمه بود.
حروف کوچکی در گوشه کاغذ نوشته شده بود که هویت مردی خشمگین را آشکار می کرد. یکی از معلمان قدیمی من کلمه دیگری را با حروف درشت و کج نوشت تا هویت فرد عصبانی را فاش کند.
نام من است. مشکلات من از کلاس اول دبستان شروع شد. نمرات بد، معلمان عصبانی، معلمانی بودند که ترک کردند.
عملکرد تحصیلی من آنقدر ضعیف بود که بیشتر تعطیلات تابستانی خود را در مدارس استثنایی یا در مطب روانشناس می گذراندم. در نهایت تشخیص داده شد که به اختلال کمبود توجه مبتلا هستم.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
این در دهه 1980 بود. به عبارت دیگر، مردم بیشتر از اینکه بیماری من را درک کنند شروع به درک قاطر کردند. منابع موجود محدود و یا غیرقانونی، بسیار پیچیده، یا به سادگی با نیازهای من سازگار نبودند.
در اصل، آنها فقط نمک می مالیدند به زخم. هیچ ابزار و روشی برای ذهن من کار نکرد. در نتیجه، من تقریباً به حال خودم رها شدم. مشکل اصلی این بود که نمی توانستم تمرکزم را کنترل کنم.
این نبود که نمیتوانستم تمرکز کنم، این بود که نمیتوانستم روی چیزهای درست در زمان مناسب متمرکز بمانم. من نمی توانستم در آن لحظه حضور داشته باشم.
توجه من اغلب به سرعت به ایده بعدی معطوف می شود. با حواس پرتی های مکرر، مسئولیت هایم روی هم انباشته شد و بر من چیره شد.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
من اغلب زمانی که نفسم می بندد یا احساس گیجی می کردم به خودم می آمدم. همانطور که با این احساسات مبارزه می کردم، هر روز بیشتر و بیشتر از خودم سؤال می کردم.
چیزهای کمی بیشتر از داستان های بیرحمانه ای که برای خودمان تعریف می کنیم حواسمان را پرت میکنند. تمرکز و یادداشت های دقیق افراد موفق اطرافم را تحسین می کردم.
من شیفته نظم و انضباط آن ها، طبیعت زیبا و در عین حال ناشناخته آنها بودم. برای جلوگیری از این باتلاق ها، شروع به توسعه تکنیک های سازمانی کردم و در نهایت با نحوه کار ذهنم کنار آمدم.
از طریق آزمون و خطاهای زیاد، به تدریج سیستمی را توسعه دادم که برای من کار می کرد و کل فرآیند را در یک دفترچه یادداشت قدیمی ثبت کردم.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
دفترچه یادداشت من مانند برنامه ریز ترکیبی، دفتر خاطرات، فهرست کارها و دفترچه طراحی بود.
بهتدریج، به لطف سیستمی که ابزارهای عملی و در عین حال بخشندهای برای سازماندهی ذهن آشفتهام به من داده است، حواسپرتیهای من کاهش یافته است.
هرج و مرج از بین رفته است و من بسیار پربازده تر از قبل هستم. فهمیدم که باید مشکلاتم را خودم حل کنم. و مهمتر از همه، شما فرصتی برای حل آن دارید.
در سال 2007، من به عنوان طراح وب برای یک شرکت بزرگ مد در قلب شهر نیویورک کار می کردم.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
من این کار را از طریق یکی از دوستانم که در آنجا کار می کرد به دست آوردم. دوست من آن موقع مشغول بود.
عروسی خود را برنامه ریزی کنید میز او پر از دفترچه یادداشت، یادداشت های چسبناک، تکه های کاغذ و غیره بود.
مانند اتاق هایی که در آن نقشه های شیطانی در برنامه های تلویزیونی جنایی طرح ریزی می شود.
من همیشه به دنبال راهی برای جبران محبت او بودم، بنابراین یک روز او
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
دفترچه یادداشت. با ناجوری به او پیشنهاد دادم که چگونه از دفترچه یادداشت استفاده کند. ابروهایش را به نشانه موافقت بالا انداخت و من را متعجب و وحشت زده رها کرد.
آه من در چه موقعیتی قرار گرفتم دادن دفترچه یادداشت به او مانند نگاهی غیرقانونی به ذهنم بود. بله، دقیقاً همین اتفاق افتاد. چند روز بعد با یکی از دوستانم برای قهوه رفتیم.
تمرینات ناخوشایند من مدت زیادی طول کشید. توضیح نحوه سازماندهی افکارتان (نمادها، سیستم ها، الگوها، چرخه ها، فهرست ها) مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داد.
این سیستم مانند مجموعه ای از عصا بود که برای پشتیبانی از مغز معیوب من طراحی شده بود. تا زمانی که توضیح را تمام نکرده بودم از ملاقات با او خودداری کردم.
دانلود کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
وقتی بعد از صحبت بالاخره سرم را بلند کردم، با دهان باز به من خیره شد و ترس های روحی ام متوجه شدند. بعد از چند مکث خسته کننده گفت: ما باید این را به دنیا نشان دهیم.
مدت زیادی طول کشید تا خودم را متقاعد کنم که این سیستم را به دیگران نشان دهم. اما در طول سالها، در مناسبتهای مختلف،
مجبور شدم به سؤالاتی درباره نوت بوک های همیشه روشن از سوی توسعهدهندگان، مدیران پروژه، طراحان و حسابداران پاسخ دهم.
برخی از افراد از من پرسیدند که چگونه کار روزانه ام را سازماندهی می کنم. به هر حال من به آنها نشان دادم که چگونه از سیستم من استفاده کنند و آنها با سرعت هرچه تمام …