دانلود کتاب بیمار خاموش

این کتاب داستان زندگی یک زوج هنرمندی را به تصویر می کشد که بعد از به قتل رساندن شوهرش اتفاق های عجیبی برای او رخ می دهد. کتاب بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس است.

دانلود کتاب بیمار خاموش

سن آلیسیا در زمان قتل همسرش فقط فقط  سی و سه سال بود . هفت سال بود که از زمان مراسم ازدواجشان می گذشت و این را هم بگویم که جفتشان اهل هنربودند ؛ آلیسیا عاشق نقاشی کردن بود و گابریل هم تصویر برداری مطرح در عرصه مد بود . آثارش ژانر بخصوصی داشت  و از زنان گوناگونی در کادر های غیر معمول تصویر برداری می کرد . پس از درگذشتش، ارزش آثارش به طرز قابل توجهی افزایش یافت . به گفته من ، آثار هایش فوق العاده جذاب و شگفت انگیز هستند، اما هیچ یک مانند بهترین آثار آلیسیا کوآلیتی برتری ندارند .
اطلاعاتم در مورد هنر او محدود است ؛ بنابراین نمی‌ توانم قضاوت دقیقی درباره استعدادش داشته باشم . اما به نظر من ، آلیسیا واقعا خارق العاده بود . علاوه بر تکنیک های که در کار نقاشی کردن داشت ، آثار هایش قدرتی نامحدود در خیره کردن نظر ها داشتند و به طرز بسیار ویژه ای جذب شما را به خود خیره می کرد.
گابریل برنسون ، در مدت پنج سال نیمی نزدیک به شش سال در سن چهل و چهار سالگی جان خو را از دست داد .  او در 25 August ، در فصل استثنایی تابستان ، کشته شد . در آن زمان ، رکورد بالاترین دما ثبت شده بود و روز مرگ او به عنوان گرم‌ترین روز سال وارد ثبت شد .
در صبح در حالی که نمیدانست قرار است که آخرین نفس های عمرش بکشد ، او در تایم پنج و پانزده دقیقه صبح از خواب برخواست و از مکان زندگی اش واقع در شمالی ترین و غربی ترین جای لندن ، همراه با آلیسیا که همراهش روز ها را یکی پس از دیگری سپری می کرد ، به طرف کناره هیث می رفت . او کل روز را به تصویربرداری از مدل‌ های برجسته‌ ای کرد که بر روی پشت بام‌ها حرکت می‌ کردند . در مورد عملکرد آلیسیا هیچ چیز گفته نشده است ولی به نظر می‌رسید که او در حال برپایی یک نمایشگاه بوده و در پایان روز ، به نقاشی در آلاچیق خود در انتهای باغ مشغول بود . بعداً آن آلاچیق را به هنرکده تغییر داد . گابریل تا ساعت های طولانی به تصویر برداری ادامه داد و هنگامی که شب شده بود نزدیک به ساعت 12 هنوز به خانه اش برنگشته بود .
سی دقیقه بعد ، همسایۀ آن‌ها ، به نام هلمن ، آوازه چند شلیک گلوله به گوشش رسید . و بسیار ترسید و متعجب شده بود و فورا با پلیس تماس گرفت و در مدت ۳۵ دقیقه ، یک خودرو از جایگاه هیل به محل فرستاده شد . در حینی که مأموران وارد منزل برنسون شدند، خانه تاریک بود و دکمه های برق کار خراب بودند . آن‌ها از راهرو عبور کرده و به اتاق پذیرایی رفتند . با استفاده از چراغ قوه هایشان ، اتاق را روشن کردند و آلیسیا را که بقل شومینه خشکش زده ، آلیسیا با پیراهن روشن و سپیدی که پوشیده بود ، مانند یک شبح به دید همه می آمد ، همچون یک مجسمه‌ی یخ‌زده با چهره ای بسیار رنگ پریده و ترسیده . به دید همه می آمد که انگاری هیچ پلیسی در آن جا نیست انگار نه انگار ، مانند کسی که شیطان به دیدش آمده باشد .
روی زمین یک تفنگ به نظر می آمد و گابریل، بی‌حرکت، در بقلش دراز کشیده بود . دست و پای او با طناب های سفت و محکم با صندلی قفل شده بود . ابتدا نیرو های انتظامی بر این باور بودند که شاید نمرده باشد ، اما وقتی شعاع نور چراغ قوه را به سمتش گرفتند، دیدند که با اسلحه بالای چند تیر به فیسش برخورد کرده است . چهره مردانه و زیبایش کلا دیگر ازبین رفته بود در پشتش دریایی از خون مشاهده می شد.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …