اثری تاریخی سیاسی از وقایع پس از کودتای لویی بناپارت در فرانسه ملتهب آن دوران را روایت میکند. کتاب تاریخ یک جنایت اثر ویکتور هوگو می باشد.
دانلود کتاب تاریخ یک جنایت
- بدون دیدگاه
- 1,168 بازدید
- نویسنده : ویکتور هوگو
- دسته : داستان
- زبان : فارسی
- صفحات : 564
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : ویکتور هوگو
- دسته : داستان
- زبان : فارسی
- صفحات : 564
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب تاریخ یک جنایت
- کتاب اورجینال و کامل
- قبل از دانلود فیلتر شکن خود را خاموش کنید
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب تاریخ یک جنایت
امنیت 1 دسامبر 1851 خوشحال بود، شانه هایش را بالا انداخت و فشنگ ها را از هفت تیرش خالی کرد. در واقع احتمال و حتی تصور ارتکاب جرم کاملاً بی اساس و بی دقت به نظر می رسید.
فرضیه خشونت و تجاوز نامشروع و غیرقانونی لوئی بناپارت در برابر شواهد بسیار قوی شکست خورد. موضوع مهم و پیچیده در آن زمان، انتخاب دوانک بود و بدیهی است که دولت فکر دیگری در سر ندارد. آیا در جیرودار کسی بود که به تعصبات چسبیده و این فکر را منتشر کند که حمله ای علیه جمهوری و ملت در شرف وقوع است؟ کجا می توانید فردی با چنین ایده ای را پیدا کنید؟ البته هر فاجعه ای نیاز به یک بازیگر نقش دارد، اما اینجا یک بازیگر نقش است.
نداشتم. نقض قوانین، انحلال مجلس، تحریف قانون اساسی، خفه کردن جمهوری و ریختن خون ملت، لکه دار کردن پرچم، بدنام کردن ارتش، بدنام کردن کشیشان و مقامات، و در نهایت شهادت پیروزی و تکیه بر کرسی. قدرت و حکومت و ظلم و تبعید و انکار مردم و اخراج و ورشکستگی مردم و کشتار و تعظیم بر تخت سلطنت با همدستی در جنایتی به نام قانون نه چندان بزرگ کار که زیبنده اکثر فاحشه ها شده بود. است و می تواند از عهده آن برآید. نتیجه رسوایی و خنده است. دیگر کسی نمی گوید چه جرمی، می گویند چه شوخی است، اما در نهایت مردم به آن فکر می کنند. جرم و جنایت کار هرکسی نیست و نیاز به حمایت دارد. این دست ها حتی لیاقت این جنایات را هم ندارند. برای داشتن 18 برومر دیگر در ماه دوم تقویم جمهوری خواه (23 اکتبر، 21 نوامبر)، باید از Arkol و مسیر Oster Lanes 2 پشتیبانی داشته باشید
نمی تواند حرامی و کینه توز باشد.
به خود می گوییم:
این پسر هورتنسیا کیست؟ به جای آرکول، استراسبورگ را پشت سر دارد و بولونیا را به جای آسترلیتز. این فرانسوی هلندی تبار، شهروند سوئیس است. به گزارش گروهی از تخ، ترکه و راهول که شهرتشان صرفاً به دلیل سبکی در مقام سلطنت است و اگر کسی شهپری را از شاهین خود بکشد، تنها با پرغازی باقی می ماند. این شوالیه، بنا پارت، هیچ کس در میان ارتش مردان نیست. درست است که سربازان فرانسوی با پول این حزب دروغین در خشونت، شورش، قتل عام، قتل و خیانت شرکت نکردند. شما حرکت نمی کنید، پس چرا این توطئه را شروع کردید؟ البته در ذاتش نجاست هایی وجود داشت شکی نیست اما چرا او را مجرم بدانیم؟ مگر اینکه از اجرای چنین توطئه هایی نیش بزرگ تری می زد. او از نظر جسمی ناتوان بود، پس از نظر ظاهری چطور ممکن بود؟
1 آرکول بناپارت پل آرکول را در 17 نوامبر 1796 در حالی که شخصاً پرچمی در دست داشت از اتریش ها تصرف کرد.
آسترلیتز، منطقه ای در چکسلواکی که در آن نایلون نیروهای اتریش و روسیه را در 2 دسامبر 1805 شکست داد.
حمایت معنوی شود؟ برای ناموسش عهد نبست؟
نگفت:
در اروپا هیچ کس به حرف من شک نمی کند که از هیچ چیز نباید بترسیم. از این نظر می توان توضیح داد که جنایات بسیار شنیع یا نفرت انگیز هستند. نمونه اول سزار و نمونه دوم ماندارین است. سزار از رود روبیکون گذشت و عزم خود را نشان داد و نارنگی پا بر گنداب گذاشت و غرق شد. با این حال، عاقلی هم بودند که این نوع اظهار نظرها را مطرح کردند.
آنها انجام دادند :
ما احتمالات ناخوشایند را در نظر نمی گیریم. این مرد تبعیدی است.
مایه تاسف بوده است. غربت روح را پرورش می دهد و دل را از درد پاک می کند.
لویی بناپارت با شور و اشتیاق فراوان اعتراض کرد. وضعیت آنطور که انتظار می رفت نبود. چرا کسی که تعهدات سنگینی بر عهده گرفته بود؟
آیا سوء ظن برطرف شد؟
در پایان اکتبر 1848، زمانی که او نامزد ریاست جمهوری بود، یک روز در ملاقاتی با زیدی، که با او در 37 خیابان برج اورتی ملاقات کرده بود.
کلمات را گفته بود
اومدم یه چیزی برات توضیح بدم آنها به من اتهامات ناعادلانه می زنند. به نظر شما من واقعا هیجان زده نیستم؟ فرض کنید من می خواهم راه ناپلئون را دنبال کنم، آیا موانعی وجود دارد؟ در این زمان، دو مرد بزرگ بودند که آرزوی یک آرزوی بزرگ را داشتند: ناپلئون و واشنگتن، یکی مردی خردمند و دیگری مردی با تقوا. .
نابغه شدن ربطی به ما و اعمالمان ندارد. آیا می توانیم نابغه باشیم؟ به هیچ وجه، کاملا برعکس. آیا کاری کرده اید که ما را قابل اعتماد و صادق کنید؟ آره
داشتن نبوغ هدف نهایی نیست، اما درستی و صداقت می تواند باشد. اگر با ناپلئون شروع کنم، چه کار کرده ام؟ فقط جنایت، چه آرزوی قشنگی، مگر اینکه دیوانه باشم؟ اگر جمهوری بخواهد، من مرد بزرگی نیستم و از زمان ناپلئون (172-1755) در گروه راهزنانی که در قرن 18
و معروف بود.
تقلید نمی کنم؛ اما من می توانم فردی با تقوا باشم
و با فضیلت و تقلید از واشنگتن. نام من در کنار نام بناپارت است، الف
صفحه تاریخ فرانسه بسته نخواهد شد. در صفحه اول خیانت و عزت و در صفحه دوم رحمت و عزت. شاید ارزش دومی بیشتر از اولی باشد. زیرا؟ زیرا اگر ناپلئون بزرگتر باشد، واشنگتن مهمتر است. بین
من که یک قهرمان شرور و یک شهروند پارسا هستم، دومی را ترجیح می دهم و این آرزوی من است. سه سال گذشت. از 1848 تا 1851، در این دوره طولانی، لویی بناپارت
تحت نظر بود اما سوء ظن دائمی با عقل سازگار نیست و به مرور زمان زوال می یابد. لابی بناپارت مشاوران و وزرایی با سیاست های باز مانند روهر و مانی داشت، اما وزرای ساده ای مانند لون فوشه و اولیدن با رو 4 و این دو را نیز به خدمت گرفته بود.
او را دیده بودند که جلوی درِ «آمه» و خواهر خواندهاش میروسلاوسکی با مشت با سینهاش میکوبید.
اینطور نوشته شده بود: من یک جمهوری خواه مومن و مؤمن هستم و ضامن شما خواهم بود. پوجت، دوست و پدرش در “آیا خیانت از لویی بناپارت نمی آید؟”
آیا لویی بناپارت کتاب فقر را ننوشت؟ در یک جلسه خصوصی، “الیزابت که کنت جمهوری خواه پونو و شمارش 10 نفر بود.
لیبرال ها حضور داشتند. لویی بناپارت به پوتو گفت: من یک دموکرات هستم و او نیز به اورسی گفت: من یک آزادیخواه هستم.
مارکی هالی 11 مخالف و همسرش مارکینز هالی موافق بود. لویی بناپارت به مارکیز گفت: از هیچ چیز نترس و دور از چشم مارکی به همسرش گفت:
فقط آرام باش!”
پس از تشنجی کوتاه و ابراز نگرانی، مجلس به آرامش رسیده بود.
1. روهر، سیاستمدار فرانسوی (1884-1814)، وزیر و رئیس مجلس سنا، که نقش مهمی در آزادی امپراتور دوم داشت. م توانست از دست او فرار کند.
ژنرال نویمایر کاملاً از وضعیت مطمئن بود و گفت که در صورت لزوم از لیون به پاریس لشکرکشی خواهد کرد. شانگارنیر می نویسد: «نمایندگان ملت، در صلح و
بین ما بحث و مذاکره کنید! لویی بناپارت نیز جمله معروف خود را گفت: من دشمن کشورم هستم.
من وجود کسی را میبینم که میخواهد آنچه را که قانون ایجاد میکند با خشونت تغییر دهد.» بله، نیروی قهری همان ارتش بود – ارتشی که فرماندهان مردمی و پیروز داشت؛ فرماندهانی مانند Lamorisier Shangarnier، Kavniak، Le Fluth، Bedou. شارا ایا
آیا می توانید تصور کنید که ارتش آفریقا ژنرال های آفریقایی را دستگیر کند؟ این را لوئی بناپارت در روز جمعه 28 نوامبر به «میشل دو بورژ» گفت
بود :
حتی اگر بخواهم کاری انجام دهم، نمی توانم آن را انجام دهم. دیروز که پنجشنبه بود پنج سرهنگ ساخلو پاریس را برای ناهار دعوت کردم. من وقت را تلف نکردم و از هر یک از آنها سؤال کردم، هر پنج نفر به من اطمینان دادند که ارتش هرگز نخواهد آمد
او با قدرت قهری وارد میدان نمی شود و هیچ اقدامی علیه مجلس انجام نمی دهد. شما می توانید این را به دوستان خود بگویید.
میشل با نقل قول لویی بناپارت با اطمینان افزود:
خندید و من را هم خنداند. پس از آن، میشل از پشت تریبون فریاد زد:
او مرد است … مرد من در همان آبان ماه بنا به شکایت و اعلام جرم از سوی ریاست جمهوری
سردبیر یک روزنامه طنز به دلیل کاریکاتوری که لویی بناپارت را در حال حمله به قانون اساسی نشان می داد، جریمه و به زندان محکوم شد.
توربینی، وزیر کشور، در حضور رئیس شورا اعلام کرده بود که یک مقام دولتی هرگز مجاز به تخطی از قانون یا خلاف آن نیست.
رئیس شورا به سخنانش اضافه کرد… آبروریزی می شود! همه این اظهارات و مطالب با استقبال عمومی و کمبود امکانات مادی و معنوی مواجه شد.