دانلود کتاب تشنگی و گشنگی

این نمایش یک پرده دارد که در چهار دوره تقسیم شده است. در نمایشنامه یونسکو دین را به عنوان بیانی از همنوایی و بیگانگی آرمان گرایی با نظام به تصویر می کشد. برای اولین بار در آوریل ۱۹۶۷ توسط انجمن نمایشی ییل به ترجمه انگلیسی در ایالات متحده تولید شد. کتاب تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو می باشد.

دانلود کتاب تشنگی و گشنگی

صحنه داخل خانه است. یک بخاری قدیمی در سمت چپ صندلی های تماشاگران وجود دارد.
دیوار مقابل تاریک و کثیف است. یک نیمکت فرسوده با دو پنجره با سوراخ در قسمت بالا در مقابل بخاری آهنی

جلوی صحنه یک صندلی بسیار زشت، قدیمی و ناراحت، کنار آن یک گهواره و روی دیوار سمت راست یک آینه قدیمی بود. میز فقط خانم ها

بین بخاری های روی دیوار زیر صحنه، صندلی های تقلبی ظاهر می شوند و ناپدید می شوند، ابتدا با روشن شدن اجاق گاز، سپس با باغ روشن. ژان ماری

مادلین، من نمی فهمم چه می گویی، چرا باید به اینجا برگردی؟ آنجا و در خانه جدیدمان احساس خوبی داشتیم. با این پنجره

پنجره‌هایی اطراف ساختمان را احاطه کرده‌اند و نور آسمان را از شمال، جنوب، شرق و غرب وارد می‌کنند.

تمام مسیرهای اصلی دیگر را که به آن بالکن طلایی رفتیم، به خاطر دارید؟ آه، فضا جلوی من گسترده شده است! نه

نه، من
نمی دانم چرا باید بیایم و دوباره اینجا زندگی کنم.
ماری-مادلین، شما هم شکایت کردید که وقتی فضای زیاد وجود دارد آن را دوست ندارید، یا ترس است یا ترس از فضای باز
فضای باریک طبقه همکف این خانه مانند یک قبر تازه خالی شده است، خوشبختانه حتی طبقه اول هم ندارد. زیر زمین است.

بنابراین راه افتادیم تا جایی امن پیدا کنیم. ماری-مادلین، حالا که از پله‌ها پایین می‌روی، این را می‌گویی.

تو کوچه های محله را دوست نداشتی، لااقل اینجا دزد نیست. ساکنان محلی مردم محترم و تجار کوچکی هستند که در آنجا زندگی می کنند

آنها بهتر می دانند همسایه های قدیمی ما، همه دوستان ما

ژان در مقابل من – کینان که از کودکی سرنوشت خود را دنبال کرده است. این اغلب اتفاق می افتاد. وقتی صبح از خواب بیدار می شوم

می خواهم گلویم را خشک کنم. چون خواب چنین خانه وحشتناکی را دیدم، نیمی زیر آب، نیمی دیگر

یکی دیگر روی زمین ایستاده و پر از گل است
ببین فضا پر از گل است
شما همچنین می توانید ماری مادلین را درست کنید، فقط آن را خشک کنید. منطقه ای که لوله کش ها جمع می شوند
آنها لوله کشی هستند که کار می کنند تا جیب خود را ببندند.
صدای آنها یکسان است
ژان، حرومزاده ای که آب در کفشش می شود! آدم تو سرم
او می لرزد او همیشه ناراحت است این دقیقاً همان چیزی است که می خواستم از آن اجتناب کنم. همین مورد برای خودت

قول دادم ازش دوری کنم تصمیم گرفتم که دیگر هرگز نمی خواهم در زیر زمین زندگی کنم. این بخش ها هشدار و شبهه هستند

من فکر می کردم چنین چیزی هرگز اتفاق نمی افتد. در واقع، من فکر می کردم احمقانه است که این کار را انجام دهم.
برای من هم این اتفاق می افتد.
ماری-مادلین، من شما را مجبور نکردم.
ژن، گفتم نمی‌خواهم، اما فایده‌ای نداشت. شما از لحظاتی که من به آن توجه نمی کنم استفاده می کنید در حالی که من به چیز دیگری فکر می کنم

من – این اتفاق می افتد. شما نمی توانید به همه چیز یک جا فکر کنید و نمی توانید هر لحظه همه چیز را در سر داشته باشید.

پرده بسیار ضخیمی بر سر اخبار وجود دارد. آره، زمانی که فراموش کردم… اوه، قسم خوردم که دیگر برنخواهم گشت.

یادم نیست چطور به این موضوع برگشتم. باید می دانستی که از این وضعیت متنفرم.

نکته دیگری که به آن فکر می کنم این است که شما نیز گرامی خواهید شد. شما همیشه مراقب هستید. تو همیشه وقتی من در خیال پردازی هستم یواشکی سراغم می آیی

بافم، و چه کسی می داند چه رویایی دارد؟ – میای دستمو بگیری و بپرسی میام؟ و من همچنین متوجه شدم .

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …