دانلود کتاب جنگ و صلح

این کتاب بی نظیر داستان جنگ روسیه و فرانسه را در طی پانزده سال به تصویر می کشد و شکل کاملی را از روسیه آن زمان ترسیم می کند. کتاب جنگ و صلح اثر لئو تولستوی است.

دانلود کتاب جنگ و صلح

قسمت اول
خب، شاهزاده عزیز جنوا و لوکا چیزی نیست جز املاک خانوادگی تیول و بوونا پارته. نه، من به شما می گویم که اگر اینجا قبل از من تأیید نکنید که جنگ در راه است، و همچنان به خودتان اجازه دهید که تمام رسوایی های این دجال را که من به این معنا معتقدم) درست و تبعید باور کنید، نه من و نه شما نخواهیم داشت. دیگر دوست من هستی و نه به قول خود غلام وفادار من، خوش آمدی
اگر حرف های من شما را می ترساند، لطفا بنشینید و برای من توضیح دهید. با این حرف های ، آنا پاولونا، شرور مشهور که خدمتکار و از نزدیکان ملکه مادر ماریا فئودونا بود، در ژوئیه هزارو هشتصدو پنچ میلادی به شاهزاده واسیلی که مردی نجیب و بلندقد بود سلام کرد.
او از اولین مهمان دیدار خود استقبال کرد.
آنا مدام در حال سرفه کردن بود و به نقل از خودش سرماخوردگی داشت
انگور واژه جدیدی بود و تنها به چند خاصیت آن اشاره شد. در نوشته های مختصری که فراشی سره جامه آن روز صبح برای میهمانان فرستاد، نوشته شده بود: آقای کنت یا شاهزاده، اگر دیگر تفریح لذت بخشی ندارید و از گذراندن چند ساعت با یک بیمار نمی ترسید، به من مراجعه کنید. خانه از ساعت هفت تا ده به مراسم شادی و جشن برپاست.
یک شاهزاده زیبای تازه وارد به لباس‌های درباری ملیله دوخته شده پوشیده بود، با جوراب‌های ساق بلند و کفش‌های سگک‌دار. سینه‌اش نیز با ستاره‌ها تزئین شده بود. او با یک چهره گشاده و پاسخی آرام و با اعتماد به نفس به زبان فرانسه پاسخ داد. صحبت‌هایش سنجیده و هوشمندانه بود که حضار محافل و اعیان دربار را مجذوب خود می‌کرد. او به آنا پاولونا نزدیک شد، سر براق و بوی خوش عطر از او فراگرفت و دستش را بوسید و با آرامش روی کاناپه نشست. با یک لحن خنثی و تاکید بر دوستی، اظهار داشت: “قبل از هر چیز، از حال و سلامتی شما بپرسم و نگرانی دوست خود را برطرف کنم.”
آنا پاولو پاسخ داد که چطور ممکن است حال انسان خوب باشد وقتی روحش در عذاب است؟ واقعا در این دوره و زمونه ، حتی فردی می تواند کمی احساس داشته باشد ، می‌تواند آسوده باشد؟ او از پرنس خواست تا تا آخر شب با او بماند. پرنس به این اندازه ساعتی کوک شده بود که حتی دیگران هم باور نمی کردند اما به نظر می‌رسید اگر می‌دانستند او علاقه‌ای به جشن ندارد، شک داشتند. به واسیلی گفت که اگر او بخواهد جشن را لغو کند، هیچکس شک نخواهد کرد. حالا که همه چیز را می‌دانید، بگویید چه تصمیمی درباره یادداشت نوفسلتسف گرفته‌ اند.
شاهزاده به طور بی رمغ و بی‌حوصله گفت که چه باید گفت و چه کاری می خواهند انجام دهند . او به این فکر رسیده بود که بوونا پارته هیچ راهی ندارد که بخواهم او را ببخشم و فکر می‌کند ما نیز دچار همین مشکل خواهیم شد. پرنس واسیلی همیشه با لحنی ناخوشایند حرف می‌زد، تا جایی که انگار همیشه در نمایشنامه‌ای قدیمی به عنوان بازیگر بازی می‌کرد. اما آنا پاولونا، علیرغم گذشت چهار سال، همیشه شاد و پرانرژی بود. او همیشه شور و هیجان خود را به نمایش می‌گذاشت و حتی زمانی که تصمیم به نشان دادنش نداشت، همچنان از خود شور و شوق نشان می‌داد تا آشنایان به خودشان انتظار ندهند.
لبخند مات آنا پاولونا به نظر می‌رسید که بر روی چهره‌اش پدیدار و محو می‌شد، با این حال، با ظاهری خیره کننده، با ناتوانی مطلقش در برابر دانش بی‌پایان، اظهار کرد که مانند دندان‌های یک تاج، نمی‌خواست، نمی‌توانست و نمی‌خواست آن را تغییر دهد. هنگام صحبت درباره امور سیاسی، او گفت: “لطفاً دیگر در مورد اتریش صحبت نکنید، من دوست ندارم به هیچ عنوان درگیر سیاست شوم”، اما اظهار کرد که اتریش هرگز علاقه‌ای به جنگ نداشته و هم اکنون نیز ندارد.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …