دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

بیست و پنج سال از آخرین باری که کسی را به قتل رساندم می گذرد یا بیست و شش سال؟ یک قاتل زنجیره‌ای که از دست دادن حافظه رنج می‌ برد، یک هدف نهایی دارد که باید هرچه زودتر دست بکار شود.

کتاب خاطرات یک آدمکش ( Diary Of A Murderer ) اثر کیم یونگ ها نویسنده مشهور کره ای می باشد.

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

دفتر خاطرات یک قاتل
به هر حال، این مربوط به مدت ها قبل است. چه چیزی مرا به عقب راند

همانطور که مردم معمولاً تصور می کنند، تمایل به کشتن یا برخی موارد جنسی نبود
انحراف ناامیدی بود این امید برای یک لذت کامل تر بود.

هر بار که قربانی را دفن می کردم، با خودم تکرار می کردم: دفعه بعد می توانم بهتر عمل کنم.
دلیل اینکه من از کشتن دست کشیدم این بود که این امید از بین رفت.

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش
·
من یک دفتر خاطرات نگه داشتم. یک گزارش عینی شاید به همچین چیزی نیاز داشتم
زمان چه اشتباهی انجام دادم، چه احساسی در من ایجاد کرد. مجبور شدم بنویسمش

پایین تا من همان اشتباهات دلخراش را تکرار نکنم. درست مثل
دانش آموزان یک دفترچه با تمام اشتباهات امتحانی خود نگه می دارند، من نیز دقت می کردم

سوابق هر مرحله از قتل من و آنچه در مورد آنها احساس می کردم.
کار احمقانه ای بود.

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

ارائه جملات طاقت فرسا بود. من سعی نداشتم ادبی باشم و
این فقط یک گزارش روزانه بود، پس چرا اینقدر سخت بود؟ عدم توانایی کامل

وجد و ترحمی را که احساس می کردم باعث شده احساس شرمندگی کنم بیان کنم. بیشتر داستان های تخیلی
من خوانده بودم از کتاب های درسی به زبان کره ای بود. آنها هیچ کدام از آنها را نداشتند

جملاتی که نیاز داشتم بنابراین شروع به شعر خواندن کردم.
این یک اشتباه بود.

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

معلم شعر در مرکز اجتماع یک شاعر مرد در اطراف من بود
سن روز اول کلاس، وقتی با قاطعیت گفت:

«شاعر مانند یک قاتل ماهر، کسی است که زبان را به چنگ می آورد و در نهایت
آن را می کشد.»

این پس از آن بود که من قبلاً ده ها طعمه را «گرفته و در نهایت کشته بودم».
و آنها را دفن کرد. اما فکر نمی کردم کاری که کردم شعر باشد. قتل کمتر شبیه

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

شعر و بیشتر شبیه نثر. هر کس آن را امتحان کند تا این حد می داند.
قتل یک نفر حتی بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید دردسرساز و کثیف تر است.

به هر حال به لطف استاد به شعر علاقه مند شدم. من به دنیا آمدم
تیپی که نمی تواند غمگین باشد، اما من به طنز پاسخ می دهم.
·
من دارم سوترای الماس را می خوانم: «در هیچ جا ماندنی، ذهن را به وجود بیاور».
مدت زیادی در کلاس های شعر شرکت کردم. من تصمیم گرفتم که اگر کلاس باشد

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

لنگ مربی را خواهم کشت، اما خوشبختانه جالب بود. را
مربی چندین بار مرا خنداند و حتی از شعرهایم تعریف کرد

دو بار پس اجازه دادم زنده بماند. او احتمالا هنوز نمی داند که در حال زندگی کردن است
زمان قرض گرفته شده اخیرا آخرین مجموعه شعرش را خواندم که بود

ناامید کننده آیا آن موقع باید او را در قبرش می گذاشتم؟
فکر کنید که او با چنین استعداد محدودی به نوشتن شعر ادامه می دهد

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

قاتل با استعدادی مثل من از کشتن دست کشیده است. چقدر وقیح او
·
این روزها مدام دست و پا می زنم. از دوچرخه ام می افتم یا روی سنگ می افتم. من دارم
خیلی چیزها را فراموش کرد ته سه قوری را سوزاندم. یونهویی

تماس گرفت و به من گفت که برای من وقت دکتر گذاشته است. در حالی که من
فریاد زد و از عصبانیت غرش کرد، ساکت ماند تا اینکه گفت: «چیزی هست

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

قطعا عادی نیست قطعاً اتفاقی برای سر شما افتاده است. این است
اولین باری است که تو را عصبانی می‌بینم، پدر.»

آیا واقعاً قبلاً هرگز عصبانی نشده بودم؟ وقتی هنوز احساس گیجی می کردم
یونهوی تلفن را قطع کرد. موبایل را گرفتم تا مکالمه مان تمام شود، اما

ناگهان یادم نمی آمد چگونه تماس تلفنی برقرار کنم. آیا اول مجبور شدم
دکمه تماس را فشار دهید؟ یا من اول شماره را گرفتم؟ و چه بود

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

شماره تلفن یونهویی؟ به یاد دارم که راه ساده تری برای انجام این کار وجود دارد.
من ناامید شده بودم. و اذیت شد. موبایل رو پرت کردم توی اتاق.
·
من نمی دانستم شعر چیست، بنابراین صادقانه درباره روند آن نوشتم
قتل اولین شعرم اسمش چاقو و استخوان بود؟ مربی

اشاره کرد که استفاده من از زبان تازه بود. او گفت که کیفیت خام آن است
و روش ادراکی که من مرگ را تصور می کردم، بیهودگی زندگی را به تصویر می کشید. او

دانلود کتاب خاطرات یک آدمکش

بارها استفاده من از استعاره را ستود.
پرسیدم استعاره چیست؟

مربی پوزخندی زد – من این لبخند را دوست نداشتم – و توضیح داد
“استعاره” به من. بنابراین استعاره یک شکل گفتار بود.

آه-ها.

گوش کن، متاسفم که ناامیدت کردم، اما این یک شکل گفتاری نبود.·
یک کپی از سوترای قلب را برداشتم و شروع به خواندن کردم:

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …