این کتاب تاریخی و ارزشمند درباره زندگی نامه حسن صباح و تاریخ کهن سرزمین عزیزمان ایران می باشد. کتاب خداوند الموت نوشته پل آمیر است.
دانلود کتاب خداوند الموت
- بدون دیدگاه
- 4,250 بازدید
- نویسنده : پل آمیر
- دسته : داستان , بیوگرافی , تاریخی
- زبان : فارسی
- صفحات : 777
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : پل آمیر
- دسته : داستان , بیوگرافی , تاریخی
- زبان : فارسی
- صفحات : 777
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب خداوند الموت
- کتاب اورجینال و کامل
- قبل از دانلود فیلتر شکن خود را خاموش کنید
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب خداوند الموت
دارو فروشان الموت
قبل از غروب آفتاب و روشن شدن فانوس ها، مردی که موهای سفید و مشکی داشت و انگار پنجاه ساله بود، علی علی کرمانی را صدا زد، کجایی جوانی که بیست سال بیشتر نداشت و لاغر بود. حلقهای از ریش و کمری نازک دور لبههای صورتش. می توانست جواب بدهد (چه می گویی؟) و بعد از گفتن این حرف به محمود سجستانی نزدیک شد، محمود سجستانی گفت کاروان فردا قبل از طلوع فجر حرکت می کند و باید بارها را بردارد و بارها تا امشب چهار نفر آماده باشند. سوارکاران گاوآهن علی کرمانی گفت: عدل های ری و کاشان و اصفهان آماده است و نام هر شهری را که باید بار تحویل دهد روی عدل ها نوشته ام تا اشتباه نکنند و بدانند هر کدام کجاست. عدل باید تحویل داده شود. باید تحویل داده شود و چون سواران سواد ندارند به سفارش شما روی هر عدل علامتی حک کردم تا مقصد بارها را بدانند و بارها را حمل کنند و به اصفهان نبرند ولی من خیاطی نکردم. یوغ ها و من منتظر تو هستم تا بیایی و آیا داروها را می بینی؟ (محمود) سجستانی راه افتاد و همراه با علی (کرمانی) وارد حیاط شدند که چهار طرف آن ساباط بود و جوال ها را زیر ساباط گذاشته بودند که اگر باران غیرمنتظره ای بارید، هنگام رفتن محمود سجستانی به طرف، داروها خیس نشوند. جوال ها او خطاب به مرد جوان گفت: من در کارم وسواس دارم و معتقدم دارویی که به دیگران می فروشیم باید مرغوب و بدون آسفالت باشد تا اعتبارمان از بین نرود. اگر فقط گل های بی کیفیت بنفشه و سبستان و انزوروت را قرار دهیمبا اسفال در کوزه ها و به ری و کاشان و اصفهان و شهرهای دیگر بفرست، هیچ کدام از ما دارو نمی خرند، می فرماید پروردگار ما. که همیشه راستگو و درست باشی و همیشه به یاد نصایح او (علی کرمانی) می افتم که ای بزرگوار، آیا گمان می کنی من راستگو و راستگو نیستم؟ محمود سجستانی) گفت: پسرم، من تو را صادق و راستگو می دانم، چگونه ممکن است که شخصی که خدا
به زبان عوام زباله – مترجم
صبح بخیر
او ما را رهبر خود می داند، ممکن است صادق و راستگو نباشد، اما شما جوان هستید و گاهی ممکن است از تأثیر جوانی خود غافل شوید و آن طور که باید در انتخاب نوع دقت نکنید و مقداری علف خشک یا مرزنجوش ممکن است. در فک قرار بگیرد یا گل گاوزبان تمیز نشده باشد. برای مشتریان ما ارسال شود و به همین دلیل است که من داروها را قبل از بستن فک بررسی می کنم. علی کرمانی گفت: خیلی خب ای دست خشن، هر کاری می خواهی بکن. محمود سجستانی دستش را داخل کوزه ها کرد و نمونه دارویی را که در آن بود بیرون آورد و در برخی از کوزه ها چند نوع دارو وجود داشت. پس از اطمینان از کیفیت خوب دارو و عدم وجود آسفالت، پشت شیشه ها را بررسی کنید. پشت هر کوزه نوشته بودند: ری – بازار حشاشین یا کاشان – بازار حشاشین یا اصفهان – بازار حشاشین و غیره بازار مواد فروشان در ایران بود و محمود سجستانی و علی (کرمانی) هم مواد فروش بودند اما آنها و دیگرانی که در همان منطقه زندگی می کردند تولید کننده محسوب می شدند وعمده فروشان مواد مخدر منطقه ای که در آن زندگی می کردند، الموت و آن منطقه نام داشت و در جنوب غربی دریای مازندران قرار دارد و منطقه ای کوهستانی محسوب می شود. در دامنه کوه الموت آبادی هایی وجود داشت و کشاورزان در آنجا زندگی می کردند و زنان و کودکان روستا وقتی وقت می کردند در دامنه های اطراف به دنبال گیاهان دارویی می گشتند که برخی از آنها گیاه بود. اهالی روستا به محمود سجستانی که از مباشرین (خداوند) بود، گیاهان، گل و ریشه گیاهی که دارای خواص دارویی بود می فروختند و او نیز به شهرهای دور و نزدیک صادر می کرد و می خرید. و فروش گياهان دارويي را در ظروف مخصوص نگه مي داشت و به نظر او (خداوند) پيش از اينكه آرواره ها را بدوزند (محمود سجستاني) رفت و با سبدي پر از شيشه و گلدان برگشت، دور هر گلدان سبدي درست كردند. الیاف کنف محمود سجستانی کتری ها را از سبد بیرون آورد و در کوزه های وسط گیاهان دارویی گذاشت تا اگر کوزه ها پشت پرده افتاد، کوزه ها شکسته نشوند و مایع گران قیمت نشکند. ناپدید نشوید در بعضی از آن قوری ها الکل بود و در بعضی دیگر جوهر بید بود که نباید آن را با عرق بید اشتباه گرفت و همان است که امروزه به سالیسیلات معروف است. در برخی قوری های کوچک، اسانس تریاک نیز قرار می گرفت.
سالیسیلات از ریشه لاتین salis به معنای بید گرفته شده است و داروی برخی بیماری ها است که مردم به آن روماتیسم می گویند.
یا آرتریت) و این داروی مفید را ایرانیان و همچنین الکل و مرفین را ایرانیان کشف کردند
آنها جوهر بید را از مواد گیاهی استخراج کردند که پدران ما از آن برای تهیه ضدعفونی کننده و مسکن از بید استفاده می کردند.
بود و هنوز هم هست و امروزه مسکن و داروی ضد عفونی کننده معروف معروف به آسپرین از جوهر بید ساخته می شود،
و ما می دانیم که نام آن دارویی به نام آسپرین اسید ( اسید ما ليسيليک ) است.