این کتاب در رابطه زندگی خود نویسنده و تجربه آشنایی با نویسندگان مشهور جهان را به تصویر می کشد.
دانلود کتاب خودم با دیگران
- بدون دیدگاه
- 146 بازدید
- نویسنده : کارلوس فوئنتس
- دسته : بیوگرافی , خارجی , داستان
- زبان : فارسی
- صفحات : 354
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : کارلوس فوئنتس
- دسته : بیوگرافی , خارجی , داستان
- زبان : فارسی
- صفحات : 354
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب خودم با دیگران
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب خودم با دیگران
در ۱۱ نوامبر هزارو نهصدو بیست و هشت میلادی من در یکی از بلند ترین ساختمان های شهر به نام عقرب به دنیا آمدم . روزی که متولد شدم همزمان با زاد روز فئودور داستایوفسکی واقع شده بود و من از این بابت خیلی خیلی خوشحالم . مادرم مستقیماً از سینما آمده بود و داغانه مرا به دنیا بیرون برد . آن زمان هایی بود که ستوان بوئند فرزند خود را به جستجوی یخ در منطقه بسیار گرم برده بود . مادرم در حال تماشای فیلم ” koliha ” با بازی لیلیان گیش و هنرمندی جان گیلبرت بود . احتمالاً دیدن این فیلم وقتی دردهای زایمانش را تشدید کرد . اصولاً هر چیز اپرایی و سینمایی از آن زمان تاکنون من را جذب خود کرده است ، به نحوی که گویی منتظر بودم تا عقرب دست به داستان زندگی ام بزند در میان موسیقی صامت و همچنین تصاویر ساکت .
برای بهبود زندگینامه ام، باید اضافه کنم که در آب و هوای بسیار بسیار مرطوب panama ، پدرم به عنوان دیپلمات مکزیکی تازه کار در هیأت نمایندگی مکزیک مشغول به کار بود . در آن زمان ، قنسولگری ها تنها در پایتخت های مهم قرار داشتند و این پایتختها همواره داغ بودند ، با میانگین دمای بالای ۹۰ درجه فارنهایت . به دلیل ملی گرایی پدرم ، انتخاب کشور تولد برایم مشکل بود و باید در جایی با تأثیر آقای عقاب و مار بزرگ می شدم . همچنین ، هیأت نمایندگی مکزیک ، اگرچه از حقوق برون مرزی برخوردار بود ، زیرساخت های کافی برای مامایان بومی نداشت و رئیس این هیأت ، یعنی ایگناسیو نوریس ، یک جوان عزب و نارنجی رنگ اهل سینالوا بود .
بله واقعا اینطور است که او مثل سیبی بود که انگار به دو نیم بسیار مساوی و اندازه شده تقسیم شده بود . به معنای واقعی کلمه او دوست نداشت که بدون هیچ اطلاعی حتی یک روز ، سر در اتاق های چوب فرش شیک نمایندگی ظاهر شود . به خصوص اگر جبرئیل پیشبینی کرده بود که این بچه با استعداد در آینده ای خیلی خیلی نزدیک نویسنده موفق و باهوش و سرشار از توانایی خدادادی خواهد شد ، او همچنان تمایلی به پذیرش این واقعیت نداشت . بنابراین ، اگر هم واقعا قادر نبودم در کشور مکزیک پا به جهان بزارم ( متولد شوم ) ، پس روزی که می خواهم بدنیا بیایم واقع در منطقهٔ کانال در کشور بسیار عظیم و پهناور آمریکا ، در واقع سرزمینی که اکثرا یا همیشه مورد تعقیب قرار دارد ، جایی که من حتماً راز های زندگی مکزیکی ام را فراموش نمی کنم و نخواهم کرد . قبول کردن ملی من به مدتی بالای چند ماه بعد در کشور مکزیک و city انجام گرفت و پدرم عزیز و دوست داشتنی خودم ، ژاکوب ، به همان اصلاح ناپذیر خود ، آن را قبول کرد .
در حقیقت ، امکان داشت که بولدینگ پاناما (panama ) که یکی از معروف ترین ، بهترین و خفن ترین بیمارستان های آن کشور بود ، دسترسی نداشت . من در لا به لای دو افسانه زمینی و سفارت مکزیک در نزدیکی کانال پاناما زاییده شدم ( به دنیا آمدم ) . در زمانی که جان گیلبرت ساکت ( خاموش ) بود ، ساعت یازده شب واقع در بیمارستان گورگاس پاناما به پا به جهان گشودم . اینجا تلاش با ابر آوردن مشکلات پیدایش افتاد ، همانطور که آبهای اقیانوس های همجوار به یکدیگر نزدیک بودند و به طور حساس ارتباط برقرار می کردند .
بله همینطور است واقعا اندازه نبود و من مضطرب شدم که باید دو مراسم مذهبی را به زور تحمل کنم . مراسم تعمید خودم در پاناما برگزار شد ؛ چون مامان عزیزم که مؤمن کاتولیک بود ، با اصرار والدین های تریسترام ، این اقدام را انجام داد ، اما با روش های خاص خودشان ، نه با شیوه های آنان .
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست