دانلود کتاب داستان های دن

درباره اتفاقات جنگ از زاویه دید نویسنده روسی ” میخائیل شولوخف ” می باشد که داستان کتاب را بصورت حماسی روایت کرده است.

دانلود کتاب داستان های دن

میخائیل شولوخف، یکی از برجسته‌ترین نویسندگان داستان‌های روسی است که آثارش از جمله “داستان‌های دن”، “دن آرام”، و “زمین نوآباد” به شدت مورد توجه کشورشان و سراسر جهان قرار گرفته‌اند. آثار او به بیش از ۹۰ زبان ترجمه شده و بیش از ۴۵ میلیون نسخه از آنها در سراسر جهان منتشر شده است.

کتاب حاضر شامل داستان‌هایی است که شولوخف با نگارش آن‌ها به فعالیت نویسندگی پرداخت و سپس به نگارش دو اثر بزرگ و معروفش “دن آرام” و “زمین نوآباد” مشغول شد که سبب شهرت جهانی او شد. این داستان‌ها بر اساس رویدادهای جنگ داخلی و تجارب جنگی نویسنده ساخته شده‌اند.

داستان‌های موجود در این مجموعه شامل “نشان مادر زاد”، “چوپان ۳”، “حرامزاده”، “استپ آزور”، و “کره اسب” هستند.

در این مجموعه، داستان‌های “نشان مادر زاد” و “کره اسب” با تلاش آقایان باقرزاده و تفرشیان به فارسی ترجمه شده‌اند و به چاپ رسیده‌اند. این ترجمه‌ها صرفاً به منظور ارائه یک مجموعه کامل و یکدست برای علاقمندان صورت گرفته است.

روی میز جعبه‌های فشنگی که از بوی باروت سوخته متنفر بودند، قطعه‌ای از استخوان یک نقشه صحرائی، گزارش عملیاتی و یک افسار مزین که بوی عرق می‌دهد، به همراه تکه‌ای نان بر روی میز پراکنده شده بود. نیکلای کاشوی، فرمانده اسواران جوان، بر نیمکت ناصاف و پوشیده از خاک که از دیوار پوستی نمور پشتیبانی می‌کرد و به چار چوب پنجره تکیه داده بود. مدادی در لابلای انگشتان خشک و پهن اش روی میز و برگ‌های تبلیغاتی کهنه قرار گرفته بود.

روی چند برگ صفحات تبلیغاتی کهنه، متن زیر به خط تاریخچه شده بود: “کاشوی، نیکلای، فرمانده اسواران؛ کارگر کشاورزی. کمونیست جوان.” در مقابل کلمه “سن”، مداد آرام آرام شماره “۱۸” را نوشت. نیکلای چهارده ساله بود، اما حالت پیرتر و سالمندتری داشت. دایره‌ای‌ در اطراف چشم‌ها و حالت خمیدگی پشت و حالت اجسام‌پذیرش بدنش، قدمت سنین بسیار را نشان می‌داد. هم اسواران او را به شوخی “پسربچه‌ای ناپخته” مینامیدند و اضافه می‌کردند “ولی با این حال، تو را به آزمایش بکشان و با یک فرد دیگر آشنا کنند که توانایی دوباره‌جوشاندن راهزنان را بدون از دست دادن یک نفر را دارد. اسواران خود را رهبری ماهِ منصفانه در جنگ داشت، به قدری که مشابه یک جنگجوی حرفه‌ای به شمار نمی‌آمد.”

نیکلای از وضع سنی که دارد خجالت می‌کشید. مدادش روی لعنتی “سن” تلف شده بود و گونه‌اش از غضب ملافه شده بود. پدر نیکلای قزاق بود، به همان روش او هم به چالش دعوت می‌شد. نقطه نقطه به‌عنوان چین و چروک‌های سنگین پشت پدرش به خاطر می‌آورد و حالت فرثپاشیدگی پس از شش سالگی که رکورد همپایی تیر سختِ پُتمث دستگیرکرده بود همزمان با فعل “پسر

در حالی که روی استخوان پشت اسب چسبیده بود، نیکلای به دهنه‌ی پدرش که در دستش بود خیره شد. این اتفاق مدت‌ها قبل افتاده بود، زمانی که پدر نیکلای در جنگ با آلمانی‌ها ناپدید شد و گویا زیر موج‌های سنگین فرو رفت. از آن پس، حتی یک کلمه‌ای درباره‌اش شنیده نشده بود و مادرش هم درگذشته بود.

یک خال درشت به بزرگی یک تخم کبوتر در ساق پای راستش، بالای قوزک، نشانه‌ای از عشق بی‌پایان به اسب بود که از پدر به او رسیده بود. نیکلای تا سن پانزده سالگی به عنوان مزدور کشاورزی مشغول به کار بود، و سپس با اسم‌نویسی در هنگ سرخ، عازم جنگیدن شد. تا زمانی که نیکلای به اتفاق کمیسر نظامی در رودخانه دن بود و کمیسر با دست برشانه‌های خمیده و صورت سوخته، به او گفت: “ه میدانی، تو خ ـ خو شبختی. میگویند خال درشت نشانه خخ و شبختی است.”

در پاسخ، نیکلای با لبخندی دندان‌های درخشانش را آشکار کرد، در آب غوطه‌ور شد و با فریاد، ژنرال ضدانقلابی که پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر بخش عمده‌ای از نیروهای ضد انقلابی را در جنگ داخلی رهبری می‌کرد و سرانجام شکست خورد.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …