دانلود کتاب دختر خوب خون بد

دانلود کتاب دختر خوب خون بد

دانلود کتاب دختر خوب خون بد

بعد و قبل
شما فکر می کنید که می دانید یک قاتل چه صدایی دارد.
اینکه دروغ های آنها بافت دیگری داشته باشد. برخی به سختی قابل درک هستند
جابجایی صدایی که با لغزش حقیقت غلیظ می شود، تیز و ناهموار می شود
زیر لبه های ناهموار شما این فکر را می کنید، اینطور نیست؟ همه فکر می کنند
آنها می دانستند، اگر به آن برسد. اما پیپ این کار را نکرده بود.
“این یک تراژدی است که در پایان اتفاق افتاد.”
روبروی او نشسته و به چشمان مهربان و چروکیده اش، تلفنش نگاه می کند
بین آنها ضبط هر صدا و بو کردن و گلو پاک کردن هوف.
او همه چیز را باور کرده بود، هر کلمه.
پیپ انگشتانش را روی صفحه ماوس ردیابی کرد و فایل صوتی را به عقب پرش کرد
دوباره
“این یک تراژدی است که در پایان اتفاق افتاد.”
صدای الیوت وارد یک بار دیگر از بلندگوها بلند شد و او را پر کرد
اتاق خواب تاریک پر کردن سرش
توقف کنید. کلیک کنید. تکرار کنید.
“این یک تراژدی است که در پایان اتفاق افتاد.”
شاید صد بار گوش داده بود. شاید حتی هزار. و
هیچ چیز، هیچ هدایایی، هیچ تغییری در میان دروغ ها و
نیمه حقیقت ها مردی که زمانی به او به عنوان یک پدر تقریباً پدر نگاه می کرد. اما بعد، پیپ
او هم دروغ گفته بود، نه؟ و می توانست به خودش بگوید که این کار را برای محافظت انجام داده است
افرادی که او دوستشان داشت، اما آیا این دقیقاً همان دلیلی نبود که الیوت بیان کرد؟ پیپ
صدایی که در سرش بود را نادیده گرفت. حقیقت آشکار بود، بیشتر آن، و این است
چیزی که به آن چسبیده بود
او به سمت قسمت دیگری که موهایش سیخ شده بود ادامه داد.
صدای پیپ از گذشته پرسید: “و فکر می کنی سال اندی را کشت؟”
‘. . . خیلی بچه دوست داشتنی بود اما، با توجه به شواهد، من نمی بینم
چگونه او نمی توانست این کار را انجام دهد. بنابراین، به همان اندازه که احساس می کنم اشتباه است، حدس می زنم که هموست داشته باشد. هیچ توضیح دیگری وجود ندارد –
در پیپ با سیلی به سمت داخل هل داد.
صدایی از همین الان قطع شد که بلند شد: «چیکار می کنی؟»
با پوزخندی چون لعنتی خوب می دانست که او چه می کند.
او با عصبانیت گفت: “تو مرا ترساندی، راوی.”
صوتی راوی دیگر نیازی به شنیدن صدای الیوت وارد نداشت.
“شما اینجا در تاریکی نشسته اید و به آن گوش می دهید، اما من ترسناک هستم؟”
راوی گفت، با تکان دادن کلید چراغ، درخشش زرد از آن منعکس شد
موهای تیره روی پیشانی او کشیده شده بود. اون صورت رو کشید، اونی که همیشه
او را گرفت و پیپ لبخند زد زیرا غیر ممکن بود.
از روی میزش چرخید. “به هر حال چطور وارد شدی؟”
پدر و مادرت و جاش در حال بیرون آمدن بودند، با یک حرکت بسیار چشمگیر
به نظر تارت لیمویی.
او گفت: “اوه بله.” “آنها در وظایف همسایگی هستند. یک جوان
زن و شوهر به تازگی به خانه چنز در پایین خیابان نقل مکان کرده اند. مامان انجام داد
معامله سبزها . . یا شاید براون ها، نمی توانند به خاطر بیاورند.
عجیب بود، فکر کردن به خانواده دیگری که در آن خانه زندگی می کنند، زندگی های جدید
تغییر شکل برای پر کردن فضاهای قدیمی دوست پیپ، زک ​​چن، همیشه زنده بود
آنجا، چهار در پایین، از زمانی که پیپ پنج ساله بود به اینجا نقل مکان کرد. این یک نبود
خداحافظ واقعی؛ او هنوز هر روز زک را در مدرسه می دید، اما پدر و مادرش می دیدند
تصمیم گرفتند که دیگر نمی توانند در این شهر زندگی کنند، نه بعد از آن همه دردسر. پیپ
مطمئن بود که آنها او را بخش بزرگی از این همه دردسر می‌دانستند.
راوی ناگهان با صدایش گفت: اتفاقاً ساعت هفت و نیم شام است
به طرز ناشیانه ای از روی کلمات می گذرد پیپ به او نگاه کرد. لباسش را پوشیده بود
زیباترین پیراهن در جلو و . . . آن کفش های جدید بودند؟ او می توانست
همان طور که به سمت او رفت، افترشیو را هم بویید، اما این کار را نکرد
پیشانی او را ببوس و دستی به موهایش بکش. در عوض او رفت
روی تخت او بنشیند و با دستانش تکان بخورد.
پیپ لبخند زد: یعنی تقریبا دو ساعت زودتر اومدی.
«آره.» سرفه کرد.
چرا او بی دست و پا بود؟ روز ولنتاین بود، اولین بار از آن زمان
راوی همدیگر را می‌شناخت، و راوی برایشان میزی در The Siren رزرو کرده بود
شهر بهترین دوست پیپ، کارا، متقاعد شده بود که راوی از پیپ می خواهد که باشد
دوست دخترش امشب او گفت که روی آن پول گذاشته است. فکر ساخته شده است
چیزی در معده پیپ متورم می شود و گرمای آن را به سینه اش می ریزد. اما آن را
شاید اینطور نباشد: روز ولنتاین روز تولد سال نیز بود. راوی بزرگتر است
اگر برادر از هجده سال گذشته بود، امروز بیست و چهار ساله می شد.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …