دانلود کتاب دیزی دارکر

درباره شخصیتی به نام دیزی دارکر و خانواده اش است که می خواهند تولد مادربزرگشان را جشن بگیرند، در صورتی که نمی دانند قرار است چه اتفاق های ناگواری برایشان رقم بخورد.

دانلود کتاب دیزی دارکر

یادداشت مدیر برنامه نویسنده
سال گذشته این رمان را کمی قبل از کریسمس دریافت کردم، که در نی پیچیده شده با نخ پیچیده شده بود و توسط، نمی‌دانم چه کسی، به دفتر من در مرکز لندن تحویل داده شد. هیچ نامه ای با او نبود، حتی یک یادداشت کوتاه
داخل بسته یک دست نوشته بود. این روزها بیشتر نویسندگان آثارشان را از طریق ایمیل می فرستند و من کارهایی را که تا به حال درخواست نکرده ام قبول نمی کنم اما اسم روی اثر نفسم را بند می آورد. چون نویسنده این اثر سال ها در گذشته بوده، اعتقادی به ارواح ندارم، اما توضیح دیگری پیدا نمی کنم. من نویسنده را آنقدر خوب می شناسم که می دانم هیچ کس جز خودش نمی توانست این کتاب را بنویسد. بعد از مدت ها فکر به این نتیجه رسیدم که این داستان را باید خواند. ناشر این رمان نام چند شخصیت را تغییر داده است اما حتی یک کلمه از این داستان را اگر داستانی باشد تغییر نداده است. اعتراف می کنم، می ترسم حداقل قسمت هایی از این داستان واقعی باشد.من با یک قلب بیمار به دنیا آمدم. اولین روزی که وارد این دنیای کوچک تنها شدم، روزی بود که برای اولین بار در زندگی من هیچکس متوجه بیماری قلبی من نشد. در سال 1975 مسائل به پیچیدگی الان نبود و رنگ آبی پوست من را نتیجه زایمان سختم می دانستند. و مادرم یکی را انتخاب کرد و با لحنی عذرخواهی و کمی بی حوصله توضیح داد که فقط می تواند یکی از ما را نجات دهد. پدرم بعد از مکثی کوتاه مادرم را انتخاب کرده بود که باعث شد تا آخر عمر خرج آن را بدهد. اما ماما مجبورم کرده بود نفس بکشم – علیرغم احتمالات بسیار کم و برخلاف میل من، و وقتی گریه کردم، غریبه های آن اتاق بیمارستان لبخند زدند. همه خوشحال
به جز مادرم، او حتی حاضر نبود به من نگاه کند. مادرم پسر می خواست. وقتی من به دنیا آمدم او دو دختر دیگر داشت و نام همه ما را گل گذاشت. خواهر بزرگ من رز نام دارد که نام کاملی است. چون زیباست اما خار دارد و بی عیب نیست.
خواهر بعدی من که چهار سال از من بزرگتر است لیلی نام دارد.
1 قرار گرفتن جنین در حالت نشسته و ساق پا رو به پایین را حالت پل می گویند.
2. گل رز
3. لیلی
گل وسط در خانواده ما رنگ پریده و زیبا است، اما در عین حال برای برخی سمی است. مادرم خیلی وقت بود که حاضر نبود اسم من را بگذارد اما وقتی وقتش رسید اسمم را دیزی گذاشت. مادر من از آن دسته زنانی است که برای هر کاری تنها یک راه حل در سر دارد. آنها فکر می کنند به همین دلیل است که هیچ کدام از ما نام دوم نداریم. انتخاب های دیگری – بهتر – وجود داشت، اما او نام گلی را به من داد که اغلب چیده می شود یا زیر پا له می شود یا در تاج گل استفاده می شود. یک کودک
کسی که مورد علاقه مادرش نیست همیشه از این موضوع آگاه است.
جالب است که چگونه افراد در نهایت به نام خود شبیه می شوند. گویی تعدادی از حروف که به شکلی خاص در کنار هم قرار می گیرند می توانند آینده فرد را پیش بینی کنند; دانستن شادی یا غم نام یک شخص با شناخت او یکی نیست; اما اولاً همه ما طرف مقابل را بر اساس نامشان قضاوت می کنیم و خودمان هم بر همین اساس قضاوت می شویم. دیزی دارکر نامی است که زندگی بر من گذاشته است و فکر می کنم که در نهایت خواهم کرد
مثل اسم خودم شدم
دومین بار که مردم دقیقاً پنج سال پس از تولدم بود. در پنجمین سالگرد تولدم، قلبم کاملاً از کار افتاد، شاید در اعتراض به زمانی که از قلبم خواستم کار سختی انجام دهد و سعی کردم به آمریکا شنا کنم و ناهار را در نیویورک بخورم. من حتی از خلیج بلک ساند خارج نشدم، و در حالی که اگر بازوبندهای شنای نارنجی نیمه پر نبود و خواهرم رز که شناگرانش را برایم آورد، من را به ساحل کشاند و نجات داد، تقریباً بمیرم. من از مرگ در حین یک عمل احیا که دو دنده شکسته شد. در آن زمان، او به تازگی نشان یادگیری کمک های اولیه را از Brownies دریافت کرده بود.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …