دانلود کتاب راز خدمتکار

این کتاب معمایی و هیجان انگیز جلد دوم کتاب خدمتکار می باشد و زندگی مردی را به تصویر می کشد که به دلیل مشکلات روحی همسرش را آزار می دهد.

دانلود کتاب راز خدمتکار

دانلود کتاب راز خدمتکار

در این شب ترسناک من را خواهند کشت . یک لحظه صاعقه می زند و اتاق استراحت در کلبه را که شب را در آن می گذرانم روشن می کند . در اینجا عمر من به طور ناگهانی و ناگوار به پایان می رسد . و یک چاله ای به رنگ قرمز خونی در ابعاد دایره نامنظم درست می شود . و بین چوب ها رخنه می کند . چشمانم باز است و به فضا خیره شده ام ، لب و دهنم کمی باز است و از آن آب می چکد .
خون یواش یواش از چانه ام سرازیر می شود .
واقعا نه
امروز نه
خانه برای بار چندم تاریک می شود . Fed Fed من از پناهگاه مبل فاصله می گیرم . این یک طوفان شدید است ، اما آنقدر قوی نیست که بتواند برق را قطع کند . هیچ کس پاسخگوی این کار نیست . آن که جان دیگری را گرفته و
او می خواهد که من نفر بعدی باشم .
همه چیز با تمیز کردن معمولی شروع شد و اکنون احتمالاً با Puck کردن
خونم از قسمت کلیه ام  تمام می شود .
منتظر رعد و برق دیگری هستم که راه را به من نشان دهد . بعد با احتیاط وارد آشپزخانه می شوم ، برنامه ای در سر ندارم . اما سلاح های خیلی کاربردی در آشپزخانه وجود دارد . یک نسخه کامل از چاقو های تیز و برنده ، علاوه بر اینها، شاید حتی یک چنگال هم کار کند ، بدون داشتن سلاح سلاح حتما آسیب بزرگی خواهم دید ولی با یک چاقو ذره ای احتمال دارد بتوانم جان خودم را نجات دهم .
آشپزخانه دارای پنجره های گنده ای می باشد که ادازه اش  با سایر اتاق ها فرق دارد ، نور بیشتری وارد می کند . مردمک چشم من بزرگ شده و در تلاش برای جذب نور تا حد ممکن است . آنها زمین می خورند و من به شدت زمین می خورم و آرنجم به خاطر آن زمین خوردن خیلی درد می کند
دمع در چشمانم پر شده است .
هر چند صادقانه بگویم قبلا اشک در چشمانم جاری شده بود .
وقتی سعی می کنم بلند شوم فهمیدم که زمین آشپزخانه تر است . باز هم صاعقه وحشتناکی در آسمان می زند ، بلافاصله به کف دستم خیره می شوم ، هر دو قرمز هستند . آب یا مایع که فکردم شیر است را که کف زمین ریخته بود جمع کردم .
بر روی خون ها سر خوردم مدت کمی آنجا نشستم و بدنم را به دقت بررسی می کنم ، خوشبختانه حتی یک قسمت از آن آسیب ندیده است خداروشکر  ، به این معنا است که خون من نمی باشد .
به هر شکل خوب نه …
اکنون حرکت کن ، راه برو با دقت ، این تنها شانسی است که این دفعه داری . من بهتر می توانم بایستم . به open آشپزخانه رسیدم و وقتی انگشتانم روی قسمت سرد و سفت آن را لمس می کنند آهی آسوده می زنم .
صدای نفس نفس او در آشپزخانه به گوش می رسد و کمی عرق پشت دستم است .
پیشانی ام را حسابی تمیز می کنم . ” mili به کجا رفته ای ؟”
با اینکه معلوم است است در کجا قرار دارم ، فریاد می زنم و  می خواهم بگم که :
” تو این لوکیشنم ” ساختمان اینطرفی – دو ساختمان در بقل هم است که  با هم ترکیب شده و  به یک ساختمان بی نظیر تبدیل شده
بله آن سدو ساختمان گنده است  ولی نه آنقدرفکر می کنی . من چنان چه در استراحت حضور نداشته باشم
صد درصد در طباخ خانه هستم .
او داخل مطبخ خانه شده و با لباس های بسیار گران و بی نظیرش و قیافه بسیار جذابش را به رخ ما می کشد .

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …