دانلود کتاب راه رفتن روی پل

این اثر برگرفته از چند داستان زیبا و دلنشین می باشد که به قلم این نویسنده توانمند به تالیف در آمده است. کتاب راه رفتن روی پل ( راه رفتن روی ریل ) اثر فریدون تنکابنی می باشد.

دانلود کتاب راه رفتن روی پل

می‌خواستم مقدمه‌ای بر این مجموعه بنویسم و ​​توضیح بدهم که چرا شامل انواع نوشته‌ها، از طنز تا جدی، رئالیسم تا فانتزی است. یادم آمد که شاعر محترم م امید سالها پیش این پیشگفتار را برای پایان شاهنامه نوشته است:

بنابراین، هم از تنبلی خودم و هم از محبت نامه ایشان، ناچارم چند سطری از آن را در اینجا نقل کنم. این هم زبان فعلی من است. همانطور که می دانید در کشور انسان دسته بندی ها و طبقات کتاب ها نیز مشخص و منظم است.

مثلاً اگر به موضوعات اجتماعی و سیاسی علاقه دارید، قبلاً می دانید … چنین مجموعه شعری از چنین شاعری حاوی اشعار سیاسی و اجتماعی او است، شخصیت چنین است و در غزل عشق برادرانه وجود دارد.

این برای اطمینان از اینکه شما در مورد کتابی که می‌خرید روشن هستید. در کشور ما درست کردن بادام هندی یک سنت قدیمی است …

خلاصه همه چیز کمی پیچیده است اما به تدریج این روش سرگرم کننده و جذاب بیشتر و بیشتر می شود. یعنی نویسندگان پیشرفته، نویسندگان، مردم مردم عادی هستند.

آنها کارهایی انجام می دهند که باعث می شود کشور ما از این نظر مانند هر کشور مسکونی دیگری روی زمین باشد…

چقدر برای من شرم آور است که حتی نتوانستم شبیه هم عصران بزرگم شوم.
افراد باهوش دیگر، گلدسته‌های شهر، مردمی که از ساختمان‌های دیگر بلندتر هستند،

افرادی که مقالات نقد ادبی می‌نویسند و منتشر می‌کنند، به جای ایستادن و شکایت، برعکس، به خوبی و بدی توجه دارند. افرادی که از جنبه های طعمی دخیل قدردانی می کنند،

زعفران را از زعفران جدا می کنند، در کار خود از فریب، سکوت و تظاهر استفاده نمی کنند و خدا را شکر که تعدادشان از تعداد نویسندگان و نویسندگان بیشتر است. این مردان سزاوار پوست سر همه احمق های پست هستند. ”

شاعر معروف در پایان دیباچه می نویسد:

…. در میان این همه هیاهو و بیهودگی، این شاعر و نویسنده قدیمی در میان اعراب جایی ندارد و نمی تواند داشته باشد. پس…

شعر یعنی کنجکاوی، شعر یعنی کنجکاوی، شعر یعنی کنجکاوی، کنجکاوی، کنجکاوی را به جهنم می آورند… تا اینجا همه داستان ها یکی است.

از این نقطه به بعد داستان ها از هم جدا می شوند. یکی از داستان‌نویسان تعریف می‌کند که چگونه در کودکی، کنجکاوی او از بین رفت و به‌کلی صدایش را متوقف کرد.

راوی دیگری می گوید که کنجکاوی او چنان لذت بخش بود که با خوشحالی فریاد زد: آخه این چه جهنمی است، راوی سوم می گوید که کنجکاوی یک دسته چوب آورد و در آتش جهنم ریخت و گفت:

«به جهنم». در داستان چهارم کنجکاوی بلند شد، به چشمان خدا نگاه کرد و گفت: “اوه، خدای من، ما چیزی نگفتیم، اما بالاخره این اتفاق افتاد؟”

آیا در این سرزمین پهناور و بایر که ما را به اینجا رساندی قحطی بود؟ اما
معروف ترین داستان ها همان هایی است که به عقل ناقص من و تو می رسد. مردی کنجکاو را به جهنم بردند و

گفت: چرا من از درخت بزرگترم؟
جدا از این که کار آدم فضولی فضول و گزنده است، داستانی برای گفتن دارم. فضول را به جهنم بردند و او آب دهانش را در آتش جهنم انداخت. آنها فکر می کردند که او منزجر کننده است یا احساسات خود را خالی می کند.

دل . بالاخره این مرد یک انسان ناامید است، یک حرامزاده ساده لوح که فکر می کند با این عمل می تواند آتش جهنم را خاموش کند،

اما خودش فکر می کند ممکن است افراد ساده لوح دیگری آنجا باشند، نه، شاید تف آنها آبدارتر و بیشتر باشد قدرتمند از من!

در هر صورت از اینکه متون این مجموعه هیچ ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند پوزش می طلبیم. از کتابی که حاوی قطعه ای در ستایش تنبلی است و توسط نویسنده ای که سال هاست به آن عادت کرده است،

به سختی می توان انتظار داشت.
فلسطینی ها
و کاهی که به گندم تبدیل شده، لاشه های جان مرده، همه مثل احمق نشسته اند…

و همه می ترسند،
بدنه این گودال است

زنی که آب سیاه را به لب هایشان رساند به آنها نمی رسد و گل و دیوارهای آغشته به بدنشان کم و بیش بر سرشان سایه نمی اندازد.

همه از این می ترسند که بدن بزرگ زن شیطان با آب سفید آنها را با دروغ بپوشاند

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …