این کتاب زندگی اشراف زاده ای به نام پرنس نیلی دوف را به تصویر می کشد که در گذشته اشتباهی را انجام داده حال نیلی دوف در صدد جبران اشتباه خود می باشد . کتاب رستاخیز اثر لئو تولستوی است .
دانلود کتاب رستاخیز لئو تولستوی
- بدون دیدگاه
- 1,188 بازدید
- نویسنده : لئو تولستوی
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 644
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : لئو تولستوی
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 644
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب رستاخیز لئو تولستوی
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب رستاخیز لئو تولستوی
رستاخیز، سومین اثر بزرگ تولستوی، در هفتاد سالگی نویسنده منتشر شد. اگرچه ابتدا مورد توجه کمی قرار گرفت و نتوانست مانند جنگ و صلح و آنا کارنینا محبوبیت فراوانی کسب کند، اما موضوع اصلی داستان نسبتاً ساده است؛ یک زن به اتهام قتل محاکمه میشود. شهریاری که عضو هیأت منصفه است، برای اولین بار با واقعیت گناه زن روبرو میشود. این حادثه کوچک به مسائل اجتماعی بزرگتر متصل میشود و در فضای گسترده مردم و جامعه گم میشود؛ شهریار و زن در این داستان رو به رو میشوند. رستاخیز به نظر نمیرسد که با بسیاری از آثار تولستوی قابل قیاس باشد. از نگاه اخلاقی، “مرگ ایوان ایلیچ” جذابتر است؛ داستان پرهیجان مردی است که سعی میکند زندگی متفاوتی را تجربه کند و در پایان به مرگ دردناکی میرسد. در خصوص درگیریهای روحانی، “بابا سرژ” باورپذیرتر است؛ داستان مردی هوسور است که از وضع خسته شده و به دنبال رضایت خود میگردد. این نقد از ژرژ نیوا، استاد دانشکده ادبیات ژنوبر، در مقدمهای دقیق ترجمه فرانسوی کتاب “رستاخیز” برگرفته شده است.
افتخار و غرور باعث میشود انسان به دام های مختلفی بیفتد. حاجی مراد، به عنوان یک شخصیت بیباک و پاک، با دام های قدرت و پرخاشگری مبارزه میکند. او خود را از شهوت و هولناکترین دامها رها میکند و به جای آن، در پرشوری و پایبندی به اصول خود، به مبارزه برای عدالت و قدرت میپردازد.
آندره ژید، نویسنده فرانسوی، در سال ۱۹۳۲ در نقد خود بر آثار تولستوی مدعی است که در رمان “رستاخیز”، تولستوی به جای تأکید بر هنر و جوهر شاعرانه، به مسائل فرقهای و مذهبی میپردازد. او این اثر را ناقص و بیمحتوا ارزیابی کرده و اعتقاد دارد که تولستوی به جای ارائه مفاهیم شاعرانه، به تبلیغ افکار خود پرداخته است.
در فصل پانزدهم این رمان، تصویر زیبایی از شب بارانی آورده شده است که شهزاده بیفام با اسبش به سمت کلیسا حرکت میکند. نور چراغهای کلیسا در تاریکی شب، همراه با باران و برف، منظرهای دلنشین را رقم میزند و این تصویر با احساسات و اشعار زیبایش تلفیق شده است.
در زمانی که امپراتوری گستردهای تحت تأثیر انتقادات و اتهامات قرار میگیرد و فریاد مظلومیت قربانیان ستمهای ظالمانه به گوش جهانیان میرسد، افول یک نویسنده همواره نشانهای از ضعف نیست.
فرقهای مذهبی در اواخر قرن هجدهم در اوکراین شکل گرفت. پیروان آن اصلاحطلب و خردگرا بودند و باور داشتند میراث ارتدکس را باید از رسومات جدا کرده و به اسرار عمیق ایمان مسیح نفوذ پیدا کند؛ آنها معتقد بودند که مسیح در قلب هر انسان حضور دارد و با او همدردی میکند. آنها در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز نظر داشتند و گاهی با قدرتمندان به درگیری میپرداختند.
رستاخیز در یک دوره متولد میشود که تولستوی به پایان دوران تفکر و تجربه خود نزدیک شده و به رسالت خود پایان میدهد. آفرینش هنری او در این اثر در اوج قدرت خود است ولی نکته اینجاست که رستاخیز به سرزمین جدیدی در دنیای ادب پا بهپا کرده است. نویسنده همچون یک مبارز به صحنه آمده، سمت گرفته و در مسیر مشخص خود پیش میروید. در یادداشتهای ۲۳ مارس ١٨٩٤، تولستوی مینویسد: “یک اثر هنری باید همهجا منتشر شود و تأثیرگذار باشد؛ باید همه را با خود همراه کند.” این کتاب بخشی از وجود تولستوی است. او در هفتاد سالگی “رستاخیز” را مینویسد؛ دیگر جوان نیست که داستان شور و شوق جوانی را بنویسد؛ او دیگر در حال نگارش حماسهای چون جنگ و صلح نیست؛ او در کمال سنّ و پختگی قرار دارد.
در زمان رستاخیز، تولستوی عقاید و افکارش را مطرح میکند و به یاری ستمدیدگان میآید، با ستمگران مبارزه میکند و همه را به اتحاد و قیام فرا میخواند. او صرفاً با مردم روسیه حرف نمیزند، بلکه با بشریت در گفتگوست و پیامی برای تمام انسانها منتقل میکند. در اعترافاتش در سال ۱۸۹۰، تولستوی نوشته است: «هرگز به این اندازه نفهمیدم که چقدر بیعدالتی وجود دارد؛ و چقدر مردم زحمتکش رنج میبرند. باید این موضوع را ثبت کنم.» تولستوی در اینجا بیش از یک پیشگو است؛ او پیامبر فاقد مرز است. تولستوی، پیامبر تلاشگر، مبارز و وسواسآور است که به واقعیتها نگاه تازهای دارد. او نوع جدیدی از روایت را در ادبیات به وجود میآورد، یک نوع که آندره ژید و منتقدان دیگر به آن توجه نکردهاند.
از اعترافات (۱۸۸۱) و یادداشتهای یک دیوانه (١٨٨٤) به نکته میرسیم که تولستوی از دوران کودکی با گناه روحش مبارزه میکرده است. هنگامی که دختر پرستارش را به دزدی قند متهم کرده بودند و عمهاش داستان صلیببستن مسیح را روایت میکرد، درون او چیزی میشکست.