دانلود کتاب رقصنده بادها

این کتاب زندگی فردی را روایت می کند که سعی دارد مجسمه ای که از او سرقت شده است را پس بگیرد.

دانلود کتاب رقصنده بادها

همه جا لکه های خون بود و داشت به دختر نزدیک می شد . دختر جوان رئیس جمهور ، کی سی ، با فریاد از اتاق خواب بیرون دوید . مردی با ماسک اسکی به دنبال او پرید .
او گفت : « به اینجا برگرد .
کی سی تا انتهای راهرو دوید ، لباس خوابش جاری بود ، سینه‌اش با انقباض ماهیچه‌ هایش بالا و پایین می‌رفت و نفس نفس زد و گریه کرد . اگر می توانستم باید به Winddancer برسم .
مکان آن جا امن بود .
مرد حالا به نرده پله ها لم داده بود . او پائولی یکی از محافظان کی سی را هدف قرار داد و خود را جلوی دختر در اتاق خوابش پرتاب کرد . او با سه مرد نقابدار که در راهروی پایین منتظر دستور او بودند صحبت کرد .
فریاد زد بچه را ببر حرومزاده همه جا خون بود .
اجساد بیشتری روی زمین افتاده بود .
در چند قدمی انتهای مسیر پمها ، دختری با ترس ایستاده بود و پدرش
تلفن : ” پرداخت … ”
اما مامان و بابا نبودند . آنها در پاریس زندگی می کردند . کیسی با دایه اش جین و یک مامور سرویس مخفی خانه تنها بود. جین به کجا رفته بود ؟ او اینجاست
یک قاب چوبی در ورودی دفتر ایستاده بود . ” بیا دختر . ” مجسمه یک رقصنده بادی نیز در دفتر وجود داشت. این چیزی است که دختر فکر می کند.
اگر می توانست به آنجا برسد، در امان بود.
جین با لبخند گفت: “بیا، کی سی، اما کی سی آن سه پسر را که بین او و دفتر ایستاده اند، نمی بیند؟” اما او توانست از آنها عبور کند. دفتر سمت چپ پله ها بود. KC با پریدن از روی نرده شروع کرد.
جین در حالی که می دوید گفت: “آفرین، دختر باهوش.”
خودم را قفل کردم
او به پائولی شلیک کرد.
ناگهان از خواب بیدار شدم و او کنار تخت من ایستاده بود… پائولی داشت خونریزی می کرد
بود…
جین برگشت، من می دانم که این چقدر وحشتناک است. اما حالا تو
دانه
KS هیجان زده بود و او را در آغوش گرفت. آنها در راهرو هستند. آنها هستند
در را خراب می کنند و ما را می کشند.
نه، آنها ما را نمی کشند، آیا من همیشه از شما محافظت نکرده ام؟ در حالی که در فکر فرو رفته بودم، او به آرامی سی اس را کنار زد و به رقصنده باد روی سکویی در گوشه اتاق اشاره کرد. لطفا
دوست شما یک رقصنده باد است.
کن، او نتوانست گریه کند، به چین اعتماد کرد، اما مهاجمان
– جین میترسم درو بشکنن… برگشت و گفت دیگه گریه نکن کی اس اعتماد کن.
داشتند وارد می شدند. هیچ چیز نمی توانست آنها را متوقف کند. KS به طرف دیگر اتاق دوید و مجسمه را دید. آنها به یک معجزه نیاز داشتند و همه می گفتند این مجسمه معجزه می کند. او این را باور کرد و هر زمان که به رقصنده باد نزدیک می شد، با وجود اینکه مجسمه اصلی نبود، این احساس را شروع کرد. با این حال، پدرش گفته است که این هولوگرام از هر نظر شبیه نمونه اصلی است. پس سحر کافی است
او جادوی نجات آنها را داشت .
او با مجسمه زمزمه کرد ، لطفا کمکم کنید .
آنها می خواهند به ما صدمه بزنند .
مجسمه اسب بالدار با چشمان زمردی درخشان به او خیره شد ، گویی می دانست همه چیز درست می شود . اون گرما
با وجود این مجسمه ، کیسی به تدریج کمتر احساس سرما کرد .
حضور او دور به نظر می رسید . او یک پرستار به نام جین و یک رقصنده بادی داشت . دلیلش همینه
هیچ چیز واقعا قادر نبود که به آنها آسیب برساند . او به ایمنی فکر کرد

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …