دانلود کتاب روح گریان من
- بدون دیدگاه
- 66 بازدید
- نویسنده : کیم هیون هی
- دسته : بیوگرافی , خارجی
- زبان : فارسی, انگلیسی
- صفحات : #
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : کیم هیون هی
- دسته : بیوگرافی , خارجی
- زبان : فارسی, انگلیسی
- صفحات : #
- بازنشر : دانلود کتاب
- ترجمه فارسی و انگلیسی قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب روح گریان من
- کتاب اورجینال و کامل
- قبل از دانلود فیلتر شکن خود را خاموش کنید
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب روح گریان من
من در اتاق انتظار عبوس و غمگین متهم نشستم
احساس خفگی، در انتظار صدور حکم. بیرون، در سالن که
به سمت دادگاه هدایت شد، جمعیت خشمگین به سمت در رفتند،
و یک لحظه ترسیدم که آن را خراب کنند. آنها
صداها در غرش وحشتناکی متورم شد و کل ساختمان به نظر می رسید
با نفرین هایشان بلرزند
قاتل، قاتل، قاتل…
دستانم را گره کردم و احساس کردم تمام بدنم می لرزد. آنها بودند
در مورد من فریاد زدن آنها سر من فریاد می زدند.
همانطور که از گوش دادن به فریادهای آنها می لرزیدم، به خیانت فکر کردم
محاکمه در دادگاه خلق درست پس از آزادی کره از
ژاپنی که در مدرسه با آن آشنا شده بودیم. الان میتونستم حس کنم چطوری
آنها باید برای افراد درگیر وحشتناک بوده باشند. هر چند
افراد دیگری در اتاق بودند – یک پزشک، یک پرستار و سه نفر
ماموران ویژه ای که در سال گذشته با من زندگی می کردند – من داشتم
هیچوقت بیشتر از این احساس تنهایی نکرد مهم نبود چقدر به اینها نزدیک بودم
مردم، یا آنها به من؛ این من بودم، نه آنها که قرار بود باشم
محکوم شد. در آن لحظه چقدر به بی گناهی آنها حسادت می کردم،
و آینده آنها، و احساس کردم که غم و اندوه در وجودم جاری شده است.
سعی کردم آیات آرامش بخش کتاب مقدس را که وزیر گفته بود به خاطر بیاورم
قبلاً برای من نوشته شده بود، اما افکار من قطع شد
در باز شد و چهار پلیس با لباس های نشاسته ای و
مدالهای براق برای همراهی من تا دادگاه رسید. اطراف
با محافظت از من، آنها راه خود را از میان خشمگینان هل دادند،
جمعیت را آسیاب کرد و مرا به داخل هدایت کرد. یک دفعه تماشاگران به شدت بلند شدند.
این اولین حضور من در مقابل عموم مردم بود
از تماشای خود محاکمه منع شده بودند اما اجازه داشتند
تا شاهد صدور حکم باشیم آنها مانند حیوانات گرسنه و درنده فریاد ناسزا و نفرین سر می دادند. اگر به آنها اجازه داده می شد، می کردند
با خوشحالی دست و پای من را از بدن جدا کردند.
پیرزنی از تماشاگران به من هق هق زد: “عوغ لعنتی”
منطقه تو تنها پسرم را به قتل رساندی، چه کسی از من مراقبت خواهد کرد
حالا؟»
به نظر می رسید که قدم زدن من به سمت جعبه متهم برای همیشه ادامه دارد.
و وقتی بالاخره توانستم بنشینم، دیگر نتوانستم
خونسردی خود را حفظ کنم قلبم تند می زد و بدنم می لرزید
همه خارج از کنترل شروع کردم به گریه کردن و یک کلمه برایش زمزمه کردم
خودم بارها و بارها: مادر.
از تمام سرنوشت هایی که او ممکن است برای دخترش تصور کند، این است
یکی بود که او هرگز نمی توانست باردار شود. او مرا با او بزرگ کرده بود
مهربانی بی پایان و از خود گذشتگی مطلق؛ و تمام چیزی که می توانستم فکر کنم این بود
که من او را شکست داده بودم در آن لحظه یاد راه افتادم
او عادت داشت سر من سر و صدا کند و لباس های مدرسه ام را به من بپوشاند
چگونه آنها را با توری هایی که خودش درست کرده بود تزئین کرد. برای دیدن من
حالا قلبش را شکسته بود اما چیزی حتی وجود داشت
بدتر من نه تنها او، بلکه کشورم را نیز شکست داده بودم.
اعتراف من به مقامات کره جنوبی باید مورد توجه قرار می گرفت
توسط دولت من به عنوان بدترین خیانت ممکن. به خاطر من
شکست، و به دلیل رسوایی من، خانواده من تقریبا
مطمئناً از خانه های آنها گرفته شده و توسط شمال دفن می شوند
احتمالاً دولت کره در یک اردوگاه کار وحشتناک بردگان است
تا آخر عمرشان من نه تنها زندگی خودم را تباه کرده بودم، بلکه خراب کرده بودم
آنها را نیز به طور غیرقابل برگشتی خراب کرد.
مراحل دادگاه پهپاد شروع شد، اما من نتوانستم روی آن تمرکز کنم
آنها را به نظر می رسید یک نتیجه گیری از پیش تعیین شده بود که من خواهم بود
محکوم به اعدام من پرواز 858 کره ای ایر را خراب کرده بودم. من بودم
مسئول مرگ 115 نفر با این حال، عجیب است
تا زمانی که وارد آن سالن دادگاه شدید نشدم
تأثیر، وحشت کامل، کاری که انجام داده بودم واقعاً به من ضربه زد.
اگرچه بمبی را در هواپیما پنهان کرده بودم، هیچ کدام را ندیده بودم
انفجار و یا محل سقوط، و تا به حال احساس عجیبی داشت