دانلود کتاب زن همسایه

این شاهکار بی نظیر زندگی یک زوجی را روایت می کند که وقتی آنها در یک مهمانی هستند جنایت وحشتناکی اتفاق می افتد. کتاب زن همسایه اثر شاری لاپنا نویسنده کانادایی است.

دانلود کتاب زن همسایه

آن احساس کرد اسید در معده اش می چرخد ​​و گلویش بالا می رود. گیج می شود و زیاده روی می کند. البته قصدش این نبود، اما «سینتیا» مدام به او سرازیر شد و او را از حد دور کرد. آنه نمی داند چگونه شب را بگذراند. حالا او نمی داند چقدر در این مهمانی شام بی پایان نوشیده است.

بنابراین، دوشیدن شیر در صبح ضروری است
باید سینه را خالی کند و دور بیندازد تا کودک بیمار نشود. گرمای شب تابستان آن را خواب آلود می کند و او از گوشه چشم به صاحبش سینتیا نگاه می کند.

سینتیا بدون هیچ خجالت و فروتنی مشغول شوخی و خندیدن با مارکو شوهر آن است. چرا آنا این را تحمل می کند؟ چرا همسر سینتیا، گراهام، این اجازه را به همسرش داد، آن از این کار عصبانی است، اما چاره ای ندارد؟ چگونه می توانم جلوی آنها را بگیرم بدون اینکه آن مرد بیچاره را بامزه جلوه دهم. آنا نیامد، پس من آمدم.
جلسه را به عهده بگیرید و در مرکز توجه قرار بگیرید.

اما از طرفی سینتیا
آن مارکو و گراهام همگی به سینتیا خیره می شوند و مجذوب او به نظر می رسند. به خصوص مراقب مارکو باشید. آنه به خودش می گوید که سینتیا می تواند به راحتی با هر کسی کنار بیاید. او بسیار جذاب است
انگار از کنترل خارج شده است
هرچه آن بیشتر مارکو و سینتیا را می بیند، بیشتر شک می کند که رازی بین آنها وجود دارد. هیچ وقت اینقدر بدبین نبودم.

او باید خیلی گرم باشد
نه، اگر چیزی برای پنهان کردن داشت، اینطور رفتار نمی کرد. سینتیا شیطنت بیشتری نسبت به مارکو دارد، اما مارکو از این وضعیت کاملا راضی به نظر می رسد

مارکو با موهای مشکی ژولیده، چشمان شیطنت آمیز و لبخند می آید
مریکش همیشه جذاب بوده است، بنابراین اگر مرکز توجه سینتیا، همسر مارکو بود، این دو واقعاً به هم مرتبط می شدند. آنه به خودش می گوید که باید این افکار را کنار بگذارد. او می داند که مارکو قطعاً به او فداکار است، مارکو کاملاً به خانواده اش اختصاص دارد و همسر و فرزندانش تمام دنیای او هستند. مارکو همیشه هست

مهم نیست چه اتفاقی می افتد، او در کنار او خواهد بود. با این حال، وقتی سینتیا را می بیند، مضطرب و افسرده می شود. شش ماه از تولد نوزاد می گذرد، اما آن هنوز حدود 10 کیلوگرم وزن بیشتری دارد. فکر می کردم تا این زمان به اندازه قبل از بارداری خود برگردم، اما به نظر می رسد حداقل یک سال طول بکشد.

به لطف مربی شخصی، او دیگر مجبور نیست خود را با عکس های مجله مادران سالمی که در عرض چند هفته پس از زایمان به اندام خود بازگشته اند مقایسه کند. البته، آنه حتی قبل از بارداری سینتیا همخوانی نداشت. سینتیا یک همسایه قد بلند و باریک با پاهای بلند، کمر باریک، سینه های برجسته، پوست نرم و موهای ژولیده مشکی، حتی برای یک مهمانی ساده مثل این در خانه اش، همیشه خوش لباس است،

حتی کفش های پاشنه بلند آنها را متوجه شدم که سینتیا و گراهام دقیقاً همان چیزی را پشت دیوار اتاق نشیمن خود داشتند. آنها در خانه های آجری کنار هم زندگی می کنند. این سبک خانه که در اواخر قرن نوزدهم ساخته شده، در شمال نیویورک رایج است. تمام خانه های این ردیف به سبک ایتالیایی بازسازی شده اند و قیمت بالایی دارند. آنها تقریباً یکسان هستند و فقط تفاوت های جزئی در دکوراسیون دارند.

هر کدام یک اثر هنری کوچک است.
منزل آن و مارکو در آخر این ردیف قرار دارد. آنا گوشی اش را برمی دارد و دستش را می گیرد تا به ساعت نگاه کند. نزدیک نیمه شب است. او نیمه شب از کودک و مارکو دیدن کرد.

دانلود کتاب زن همسایه

در ساعت دوازده سی دقیقه ، مارکو و سینتیا برای سیگار کشیدن به پاسیو پشتی رفتند، در حالی که آن و Graham پشت میز نشسته بودند و شام ریخته شده خود را می خوردند و مزخرف می گفتند. قرار بود آنه با آنها به حیاط خانه برود تا کمی هوای تازه بخورد، اما Graham این کار را نکرد، زیرا او دود را دوست نداشت و تنها گذاشتن او در مهمانی تا، بی ادبانه و بی احترامی بود. گراهام به همان اندازه مودب و محترم بود. ازدواج با شلخته ای مثل سینتیا عجیب بود.

سینتیا و مارکو چند دقیقه زودتر رسیدند. در حالی که بقیه ممکن است هنوز از مهمانی لذت ببرند، آن به شدت می خواست به خانه برود. نگاهی به مانیتور کودک روی میز انداخت، چراغ قرمز کوچک آن هنوز مثل ته سیگار می سوزد. صفحه فیلم من ترک خورده است. آن چند روز پیش آن را رها کرده بود و مارکو وقت نداشت آن را تعمیر کند، اما بخش صوتی هنوز دست نخورده بود. آنه ناگهان تعجب کرد که آیا آنها کار اشتباهی انجام داده اند.

چه کسی به مهمانی شام محله می رود و بچه هایش را تنها می گذارد؟ کدام یک از ما این کار را انجام می دهیم؟ درد آشنا دوباره به او حمله می کند. او مادر بدی است آنها باید “کوکاکولا را در سبد می گذاشتند و با خود می آوردند.” اما سینتیا گفت که بدون بچه ها می آید. تولد Graham قرار بود یک مهمانی با مهمانان بزرگسال باشد، این دلیل دیگری بود که آن سینتیا را که زمانی دوست خوب او بود، دوست نداشت. سینتیا از بچه ها متنفر بود.

چه کسی گفته است که شما نمی توانید یک کودک 6 ماهه را به یک مهمانی بیاورید. غیر مسئولانه بود اگر این موضوع را به آنها بگویید، واکنش مادران گروه چگونه خواهد بود؟ آیا نوزاد 6 ماهه خود را در خانه تنها گذاشتید و به مهمانی همسایه رفتید؟ او تصور کرد که آنها از تعجب نفس نفس می زنند و سپس سکوتی ناخوشایند برقرار شد. او هرگز نباید این را به آنها می گفت. او و Marco قبل از مهمانی در این مورد بحث زیادی کردند.

وقتی دایه زنگ می‌زند و می‌گوید که نمی‌آید، آن تصمیم می‌گیرد به مهمانی نرود و پیش بچه می‌ماند، اما در حین مشاجره در آشپزخانه، مارکو می‌ گوید: “اما من در خانه تنها هستم.” تو نمی‌توانی آنجا بمانی.» به آنه گفتم. آن صدایش را پایین آورد تا سینتیا نتواند صدای او را از دیوار بشنود و گفت: “اشکالی ندارد، من خانه هستم.” مارکو صدایش را پایین آورد و گفت: «باید از خانه بیرون بروی، یادت می‌ آید که دکتر چه گفت؟»

آن تمام شب با مارکو بدرفتاری می‌کرد چون می‌خواست به یک مهمانی برود ، یا اگر واقعاً نگران سلامت مارکو بودند. بله سرانجام تسلیم شد مارکو او را متقاعد کرد که وقتی کورا از خواب بیدار می شود، مانیتور کودک به آنها اطلاع می دهد و آنها هر 30 دقیقه یک بار به نوبت نوزاد را چک می کنند تا مطمئن شوند هیچ اتفاق بدی نمی افتد. ساعت 1 بامداد بود. آیا آن باید بچه را بررسی کند یا مارکو را متقاعد کند که به خانه بیاید و بخوابد؟

او می خواهد این شب تمام شود. دست شوهرش را می کشد. مارکو، من باید برم. الان ساعت 2:30 صبح است! ”
سینتیا می گوید: “اوه، نرو، هنوز دیر نشده. معلوم است که او نمی خواهد مهمانی تمام شود. او نمی خواهد مارکو برود، اما اهمیتی نمی دهد. آنه به خانه می رود.”

آنا سعی می کند با صدای محکم صحبت کند. شاید هنوز دیر نشده باشد، اما باید بروم به بچه غذا بدهم.
سینتیا گفت: “اوه، این خیلی بد است.” این باعث عصبانیت آن می شود. Cynthia فرزندی ندارد. او بچه نمی خواست او و گراهام هیچ برنامه ای برای بچه دار شدن ندارند.
به سختی می توان مارکو را متقاعد کرد که حزب را ترک کند، گویی که مصمم به ماندن است.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …