دانلود کتاب سقراط مجروح

این کتاب داستان حضور سقراط در جنگ پلوپونز روایت می کند.

دانلود کتاب سقراط مجروح

سقراط، پسر یک ماما ، به راحتی از شوخی های منظم و منسجم دوستانش در گفتگوهایشان استفاده می کند و آنها را به عنوان فرزندان ذهن و افکار خود پرورش می دهد و من توانستم این کار را انجام دهم. او بدون استفاده از کلمه ” فرزندان ناخلف ” مانند سایر معلمان، “آنها را که نه تنها داناترین، بلکه در میان شجاع ترین یونانیان هستند ، متمایز می کند . ”
داشت آماده می کرد
این معروفیت زیاد به شجاعت زمانی توجیه می شود که نحوه عملکرد او را در نوشته های افلاطون بخوانید .
و جام شکرگزاری را برد که تازه و بی دقت بود. این جام توسط بالاترین مقام کشوری به پاس قدردانی از کمک به هموطنانش اهدا شد. با این حال، برخی از تحسین کنندگان سقراط احساس کردند که لازم است از شجاعت او در میدان جنگ تمجید کنند، زیرا سقراط در واقع در نبرد دلتونا شرکت کرد. او به عنوان عضوی از پیاده نظام با اسلحه سبک خدمت کرد و ظاهر یک فیلسوف و درآمد یک کفاش را به او بخشید. آنها اجازه سلاح های گران تر یا واحدهای محترم تری مانند سواره نظام را نمی دادند. با این حال، در این شرایط، همانطور که ممکن است تصور کنید،
شجاعت سقراط خاص و عجیب بود. صبح نبرد، سقراط تمام تلاش خود را کرد تا برای چنین نبرد خونینی آماده شود. او شروع به گاز زدن و جویدن پیاز کرد زیرا سربازان معتقد بودند که پیاز به او شجاعت می دهد. من او را خیس دیدم
در بسیاری از موارد بلافاصله ایمان آورد، اما در موارد دیگر
او باور کرد. او به محاسبات و پیش بینی ها اعتقاد نداشت.
من بر تجربه عملی اصرار داشتم. بنابراین به خدا ایمان نداشتند. با این حال او به کمان اعتقاد داشت اما متأسفانه تأثیری در آن ندید. حداقل، من بلافاصله هیچ تاثیری را احساس نکردم. با این حال، متأسفانه، با پای پیاده، به گروهی از شمشیرزنان زن پیوست که به آرامی به سمت یک موقعیت ثابت در بیابان حرکت می کردند. مردان جوان از حومه آتن از جلو و پشت سر او حرکت کردند و اشاره کردند که سپرهای اسلحه خانه برای مرد تنومندی مانند او کوچک است. سقراط هم همین فکر را می کرد که آیا در کشورشان مردمی گسترده و قطور و حتی سپر باریک آنها وجود دارد.
آنها کمتر از نیمی از عرض یک اندام را پوشش می دادند. بحث در مورد استفاده و درآمد اسلحه سازان توسط افراد قبل و بعد از سقراط.
نکته اصلی این است که یک سپر باریک با دستور “بیرون بکش!”
قطعش کن
سربازان پوشیده از خار روی زمین در حالت سینه خیز بودند . وقتی سقراط سعی کرد عوض اینکه دراز بکشد  روی زمین ، پوشیده از خار ، روی سپر خود بنشیند ، افسر با او عصبانی شد و فریاد زد : «سقراط تهاجمی‌ تر شد و با صدایی آرام و خفه گفت : « به نظر می‌ رسد دشمن نزدیک می‌شود . » مالک ناراحت شد . مه بسیار غلیظی ، رنگ ها و افق دید آنها را کاملا کور کور کرده بود . اما صدای پا و تفنگ نشان می داد که صحرا پر از سرباز است . سقراط با اکراه گفتگویی را که دو روز قبل با تنها دوستش که یک افسر سواره نظام اصیل زاده بود ، به یاد آورد .
او یک بار مخفیانه با او ملاقات کرد . مرد جوان بسیار ساده و بی شیله پیله از یک طرح کامل و جامع صحبت کرد . نیروهای پیاده نظام مردمی ساده ، وفادار و قدیمی هستند که در خط مقدم نبرد ها ایستاده و تمامی حملات را دفع می کنند و سر دشمنان خود را از تن جدا می کنند .
گرم کردن دشمن ، بخش های سواره نظام …

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …