این اثر بی نظیر داستان زندگی سربازی آمریکایی را روایت می کند که در مرکز داستان این کتاب قرار دارد، طی جنگ جهانی دوم به شهر درسدن نقل مکان می کند و هنگام بمباران به یک پناهگاه زیرزمینی می رود. کتاب سلاخ خانه شماره پنج اثر کرت وانه گت نویسنده آمریکایی می باشد.
دانلود کتاب سلاخ خانه شماره پنج
- بدون دیدگاه
- 159 بازدید
- نویسنده : کرت وانه گت
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 263
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- مشخصات
- نویسنده : کرت وانه گت
- دسته : داستان , خارجی
- زبان : فارسی
- صفحات : 263
- بازنشر : دانلود کتاب
- قرار گرفت
- باکس دانلود
دانلود کتاب سلاخ خانه شماره پنج
- کتاب اورجینال و کامل
- این کتاب هارو حتما بخون عالین
- آنلاین
دانلود کتاب سلاخ خانه شماره پنج
تمام این داستان کم و بیش درست است. در هر صورت بیشتر قسمت های مربوط به جنگ درست است. مردی را که در Dresden می شناختم به دلیل دزدیدن قوری دیگران به ضرب گلوله کشته شد. مرد دیگری دشمنان شخصی خود را تهدید کرد که قاتلان حرفه ای را برای کشتن آنها پس از جنگ استخدام خواهد کرد. البته اسم همه را عوض کردم. من خودم در سال هزارو نهصدو شصست هفت میلادی با بودجه بنیاد گوگنهایم به Dresden بازگشتم.
خدا رحمتشون کنه Dresden شباهت زیادی به شهر اوهایو به نام دیتون دارد، اما فضای بازتری نسبت به دیتون دارد. من با یکی از همرزمانم در ارتش به نام برنارد دبلیو اوهارا در سفر بودم. با یک راننده مسافر بری Dresden دوست شدیم. راننده ما را به همان کشتار گاهی برد که در دوران اسارت در آنجا نگهداری می شدند. نام “خاک Dresden” از مخلوطی از غبار استخوان انسان گرفته شده است.
راننده گرهارد مولر نام داشت و به ما اشاره کرد که او نیز زمان طولانی در چنگ آمریکایی قرار داشته. از او درباره زندگی تحت رژیم کمونیستی پرسیدم. راننده گفت اولش خیلی بد بود چون همه باید زیاد کار می کردند و غذا و سرپناه کافی نبود. اما بعد همه چیز خیلی بهتر شد. راننده یک آپارتمان کوچک داشت و دخترش خوب درس می خواند. مادرش در آتش سوزی Dresden از بین رفت. بله، این رسم در آن زمان بود.
سپس در روز کریسمس کارتی برای اوهارا فرستاد. پشت جلد نوشته بود: امیدوارم شما، خانواده و دوستانتان کریسمس و سال نو را به شما تبریک بگوییم. و اگر خوش شانس باشم، امیدوارم دوباره شما را در یک تاکسی در دنیایی آزاد و آرام ببینم. من جمله “اگر خوش شانس باشم” را خیلی دوست دارم.
نمی خواهم به شما بگویم که این کتاب مزخرف چقدر برای من هزینه داشت، چقدر برایم دردسر ایجاد کرد و چقدر برای آن وقت گذاشتم. بیست و سه سال پیش، وقتی پس از جنگ جهانی دوم به آمریکا بازگشتم، فکر کردم نوشتن در مورد ویرانی آسان است. تصور کردم برای بیان مشاهداتم کافی است. و از آنجایی که موضوع مهم بود، فکر کردم که یک شاهکار خلق کنم، یا حداقل پول و پول زیادی به دست بیاورم.
با این حال، در آن زمان زیاد به آن فکر نکردم. حداقل مواد کافی برای نوشتن کتاب نداشتم. نیازی به گفتن نیست، حتی حالا که با دنیایی از خاطرات، سیگارهای پال مال فراوان و چندین کودک بالغ تبدیل به دماغی بزرگ شده ام، باز هم چیز زیادی برای گفتن ندارم.
قسمت هایی از حافظه ام را که مربوط به Dresden است بیهوده و بیهوده می دانم، اما در عین حال وسوسه نوشتن درباره آن شهر از وجودم دور نشده است. وسوسه نوشتن درباره Dresden
همیشه این شعر معروف بند تمبانی را به یاد دارم.
جوانی اهل استانبول بود که به قول خودش گفت: “ای احمق تمام ثروت من را از کف دستت دزدید. بدنم را خیلی خراب کردی. اما دیگر نگرانش نباش. این آهنگ همیشه به ذهنم می رسد. هرکس من را در خیابان می بیند از من می پرسد پسر اسمت چیست؟
و من این را می گویم. “اسم من Hami Yan Yanin است. من در ویسکانسین کار می کنم.”
اگر بخواهید می توانید این آیه را برای همیشه تکرار کنید.
در طول این سال ها، همه کسانی که من را دیده اند، از کار من به خوبی صحبت کرده اند.
درسدن
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست