دانلود کتاب سیرک شبانه

سیرک به‌ طور ناگهانی و بدون هیچ‌ گونه هشدار قبلی ظاهر می‌ شود. هیچ اطلاعیه‌ ای برای آمدن آن وجود ندارد. به سادگی در مکانی قرار دارد که روز قبل نبوده است. در چادر های بوم راه‌ راه سیاه و سفید، تجربه‌ ای کاملاً منحصر به فرد و پر از شگفتی‌ های نفس‌ گیر را به تماشاگران نشان می دهد و این مکان فقط و فقط شب‌ ها باز است. کتاب سیرک شبانه ( The Night Circus ) اثر ارین مورگنشترن نویسنده آمریکایی می باشد.

دانلود کتاب سیرک شبانه

سیرک بدون هیچگونه خبر قبلی از راه می رسد. هیچ اطلاعیه ای از قبل، هیچ اعلامیه ای روی تیرهای تلفن یا بیلبوردهای مرکز شهر، هیچ اشاره یا آگهی در روزنامه های محلی وجود نخواهد داشت. او فقط منتظر است، حتی اگر دیروز آنجا نبود. چادر برج مانند جاده سفید و سیاه است و طلا و سرخی در آن دیده نمی شود. هیچ رنگی جز رنگ درختان اطراف و علف های زمین های اطراف وجود ندارد. نوارهای سیاه و سفید در آسمان خاکستری.

چادرهای بی شماری در اشکال و اندازه های مختلف. حصاری نازک و پیچیده که آنها را به دنیایی بی رنگ محدود می کند. حتی کوچکترین سطحی که در بیرون ظاهر می شود با رنگ، پودر یا سایر ترفندهای سیرک سیاه یا سفید می شود. اما سیرک هنوز باز نشده است. در عرض چند ساعت، همه مردم شهر از این حادثه مطلع شدند. تا ظهر خبر به چند شهر آن سوی مرز رسیده بود.

تبلیغات دهان به دهان یک روش تبلیغاتی موثرتر از اخبار یا علامت تعجب است که روی بروشورها یا پوسترهای کاغذی نوشته شده است. ظهور ناگهانی یک گروه سیرک مرموز، خبری غیرعادی و غافلگیرکننده است. مردم از ارتفاع شگفت انگیز بلندترین چادرها شگفت زده می شوند. آنها درست بیرون دروازه به ساعت خیره می شوند که هیچ کس نمی تواند آن را کاملاً توضیح دهد. و تابلوی سیاه رنگ با حروف سفید که بالای دروازه آویزان شده است گویای همه چیز است.

هنگام غروب باز می شود و در سحر بسته می شود. مردم می پرسند “کدام سیرک فقط شب ها باز است؟” هیچ کس پاسخ صحیح را نمی داند، اما با نزدیک شدن به تاریکی، تعداد زیادی از تماشاچیان در دروازه جمع می شوند. و البته شما هم جزو آنها هستید. مثل همیشه، کنجکاوی شما را به سمت شما سوق خواهد داد. زیر نور کم می ایستی و در نسیم سرد شب شالت را می کشی و منتظر می مانی تا خودت ببینی سیرکی که فقط در غروب باز می شود چگونه است.

دفتر فروش بلیط، که به وضوح از طریق دروازه قابل مشاهده است، بسته، قفل و زنجیر شده است. چادر تکان نمی خورد جز تاب کمی در باد. تنها چیزی که در سیرک متحرک است، ساعتی است که لحظه شماری می کند. البته اگر بتوان چنین مجسمه عجیبی را ساعت نامید. سیرک ممکن است متروک و خالی به نظر برسد، اما در زیر عطر روح‌انگیز برگ‌های پاییزی، ممکن است بوی کارامل را در نسیم شب احساس کنید، شیرینی ملایمی که دست به دست هم می‌دهد.

خورشید کاملاً در زیر افق ناپدید می شود و درخشش باقی مانده از تاریکی به غروب تبدیل می شود. اطرافیان رابرت از انتظار بی قرار هستند و با هم زمزمه می کنند که تسلیم شده اند و به دنبال مکانی گرم برای گذراندن شب هستند. شما در حال بحث در مورد رفتن یا نرفتن بودید و در نهایت می روید. اول از همه، صدای زنگ به سختی از روی باد و زمزمه شنیده می شود، بنابراین آرام مانند کتری است که برای چای می جوشانند.

سپس نوبت به نور می رسد. چراغ های کوچک در تمام چادرها شروع به چشمک زدن می کنند و به نظر می رسد که کل سیرک پوشیده از کرم های شب تاب درخشان است. جمعیت منتظر با تماشای این نمایش نور ساکت می شوند. یک نفر در کنار شما یک آه عمیق از تعجب بیرون می دهد.

بچه های کوچک از دیدن این خوشحال می شوند و دست می زنند. وقتی همه خیمه ها روشن می شوند و در آسمان شب چشمک می زنند، یک نقاشی ظاهر می شود. در بالای دروازه، چراغ هایی مانند کرم شب تاب که در داخل حلقه آهنی پنهان شده اند، از این طرف به طرف دیگر گسترش می یابند.

A thin and complex fence that confines them to a colorless world.
ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …