این اثر ارزشمند می تواند زندگی تان را تغییر دهد و به شما آموزش دهد که بر ترس هایتان غلبه کنید و پتانسیل های درونی خود را کشف کنید.
کتاب شجاعت ( Courage ) اثر دبی فورد نویسنده مشهور آمریکایی می باشد.
این اثر ارزشمند می تواند زندگی تان را تغییر دهد و به شما آموزش دهد که بر ترس هایتان غلبه کنید و پتانسیل های درونی خود را کشف کنید.
کتاب شجاعت ( Courage ) اثر دبی فورد نویسنده مشهور آمریکایی می باشد.
دانلود کتاب شجاعت
آزاد کردن
من نمی دانم
مثل زمانی که داری خفه میشی
ما هر کاری که بتوانیم انجام خواهیم داد.
یا این نور ما را جذب می کند؟
نوسازی عاطفی نشانه بهبودی است
شفای واقعی فقط از نا امیدی و درماندگی حاصل می شود
وقتی درد فروکش کرد
به ما یادآوری می کند که همیشه آغازی وجود دارد.
و پشت آن شروعی جدید نهفته است.
وقتی امواج اقیانوس بدنم را خرد می کنند
خودم را تسلیم شن های ساحل می کنم
تا دردت کم بشه
برای غلبه بر منفی
و حقیقت را به من نشان بده
شجاعت و اعتماد به نفس
جریان درونی من صدا می زند
همانطور که نور به من می آید
و پشت این تکه ها
سکوت غم را از وجودم دور کن
وقتی جریان رهایی فرا می رسد
ممکن است سایه ای ظاهر شود
قدرت را در درون خود پیدا کنید
وقتی معجزه در تاریکی اتفاق می افتد
و برای تسلیم شدن
شما همیشه این قدرت را دارید که راه مبارزه را انتخاب کنید. سرنوشت شما از پشت ابر ها نمایان است.
و اکنون آماده صعود هستید. اکنون زمان آن است که شاهد لحظات شگفت انگیز زندگی خود باشید. این لحظه در حال وقوع است.
این سرچشمه موفقیت من است و ما با هم در طول شب تا سحر با جسارت قدم خواهیم زد و چراغ های خود را روشن می کنیم. نانسی لوین، نویسنده کتاب من برای زندگیم می نویسم!
در نهایت از یکی از دوستان عزیز کمک خواستم. ما توافق کردیم که او پیام های مثبتی برای من بفرستد و بدون انتظار چیزی به من کمک کند.
او هر روز برای من پیام های زیبا و احساسی می فرستد که مرا تشویق می کند مثبت فکر کنم، چیزهای خوب زندگی را فهرست کنم و ایمان را انتخاب کنم.
مانند آفتاب پرست، هر روز رنگش عوض می شود. من یک بار قوی بودم، یک بار ضعیف بودم، یک بار معمولی بودم.
حالا بعد از گذشت یک سال و نیم،
خودم را بسیار شجاع می دانم. من باور داشتم که می توانم بایستم و با هر چیزی مبارزه کنم. اما در واقع از ترس منجمد شده بودم. نمی توانستم جلوی سر و صدای درونم و احساس تسلیم را بگیرم.
خبر بیماری من کم کم به همکارانم در محل کارم رسید. محبت و شفقت آنها فوراً جاری شد و هر یک به من کلمات حکیمانه ای دادند که بیشتر به آن نیاز داشتم.
با وجود این همه عشق، صدایی که در سرم بود همچنان مرا پایین می آورد.
وقتی به اندازه کافی قوی شدم، توانستم در کنفرانس مجله هی هاوس I Can Do صحبت کنم.
واقعا حس خوبی داشت به دیدن ویل رفتم که در آن زمان بیشتر یک آشنا بود تا دوست و یکی از دوستان مشترک مرا تشویق کرد که با او صحبت کنم.
پس نزد او رفتم و ویر با نهایت محبت و چشمانی مقدس به من نگاه کرد. مرا به گرمی و با تمام وجود در آغوش گرفت و گفت: می خواهم چیزی را با شما در میان بگذارم.
هفته فوق العاده ای با ویر داشتم. او مرا نزد مردی برد که سخنانش مرا شفا داد. نگرش من شروع به تغییر کرد. حالا دنبال درمان بودم نه علت.
من هم متوجه شدم که به تدریج شجاعت خود را از دست می دهم. من دیگر یک مرد نترس نبودم، بلکه یک ترسو بودم. سالها در مورد اعتماد به نفس، قدرت و بصیرت به مردم آموزش میدادم،
مینوشتم و به مردم آموزش میدادم تا از روز های سخت عبور کنم، اما اکنون در میدان جنگ بودم، تنها، ناآماده بودم و نمیتوانستم آنچه را به خوبی میدانستم به کار ببرم.
دانش و شجاعت موجود در این کتاب به من کمک کرد تا کنترل زندگی ام را در دست بگیرم. فهمیدم کاری که انجام می دهم فقط یک انتخاب از روی ترس است و باید در دنیای درونی و بیرونی خود اقدام کنم.
ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم
کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …