دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

موضوع این کتاب در رابطه با خاطرات نویسنده با محمدرضا پهلوی می باشد که در دو جلد به چاپ رسیده است. کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی اثر ارتشبد حسین فردوست می باشد.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

پس از قطعی شدن پرونده من، شاه، ولیعهد و همراهانشان از جمله وزرا، چند وکیل و فرماندهان نظامی به بندر انزلی و سپس بندر پهلوی سفر کردند. همه خانواده رضاخان آنجا بودند،

مادر شاهزاده، خواهرانش و… همه. پدر و مادرم را با ماشین دیگری با خودم بردم و در تنها پانسیون موجود در شهر انزلی اتاقی اجاره کردم و بیشتر روز را با آنها سپری کردم.

سفر به انزلی دو روز طول کشید و بعد به من گفتند که باید بروم. از پدر و مادرم خداحافظی کردم و به ولیعهد رفتم. ما را برای سفر آماده کردند. لباس های غربی و کلاه به سرمان بود.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

به ساحل رفتیم و سوار کشتی روسی شدیم. رضاخان آمد تا ما را بدرقه کند. او با حدود 50 نفر در سمت راست و حدود 50 نفر در سمت چپ وسط بندر ایستاده بود.

در مراسم خداحافظی ولیعهد تقریباً کل سپاه حاکم حضور داشتند، اما هیچ یک از اعضای خانواده شاه به بندر نیامدند. هنوز حجاب برداشته نشده بود.

حزب ما که به سوئیس رفت متشکل از شاهزاده علیرضا، من، وزیر دربار تیمورتاش و پسرش مهرپور و دکتر مودب الدوله نفیسی بود که به عنوان ملازم شاهزاده انتخاب شد و معلم فارسی شاهزاده و مشاور شاه بود.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

آنها یونیفورم مخصوص به تن داشتند و گفتند که محافظان ویژه استالین هستند. بانک را ترک کردم و حوالی ساعت 5 عصر به یک غذاخوری رفتم. همه روس ها آنجا بودند و طبق عادت خود شروع به نوشیدن ودکا و آردار کردند.

حدود 100 تا 120 نوع آردره روی میزی در مرکز تالار چیده شده بود. تیمورتاش نیز با آنها غذا خورد. حدود سه ساعت پشت میز نشستیم در حالی که خدمتکاران ودکا و اردل بیشتر و بیشتر برای ما می آوردند.

شام ساعت 8 شب رسید و تا ساعت 11 شب به خوردن ادامه دادیم.
فردای آن روز به بادکووه رسیدیم و به کنسولگری ایران رفتیم و آنجا نشستیم.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

چند تاجر ایرانی به دیدار ولیعهد آمدند. سپس اعلام شد که قطار آماده است و به سمت ایستگاه حرکت کردیم. در قطار همان دو ژنرال و سرباز روسی را دیدیم که با ما همسفر بودند.

لباس های گران قیمت روس ها جلب توجه می کرد و از نظر پولی آن زمان احتمالاً لباس هایی به ارزش هر کدام دو تا سه هزار تومان می پوشیدند. ژنرال های روسی و همسرانشان به کالسکه ما آمدند.

در داخل ماشین، آنها دیده می‌شدند که هر روز ساعت 5 بعد از ظهر عوض می‌شدند و لوکس‌ترین لباس‌های ممکن را به تن داشتند. جواهراتی که زن به تن داشت عجیب بود.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

یک شب تمام جواهرات، از گوشواره تا دستبند، زمرد بود، عصر روز بعد آنها الماس بودند… ژنرال های روسی و همسرانشان دوست داشتند با ما صحبت کنند.

از آنجایی که ما روسی بلد نبودیم و فقط تیمورتاش آن را روان صحبت می کرد، تیمورتاش خیلی کم صحبت می کرد و مخصوصاً از زنانی که زیبا بودند و همیشه در کنار او می نشستند خوششان نمی آمد.

به مهرپور گفتم: مهرپور از تیمورتاش پرسید: «از پدرت بپرس که کمونیست ها چنین لباس و جواهرات گرانقیمتی را از کجا می آورند؟ او گفت: مهرپور گفت: چی میخوای بدونی؟ تیمورتاش به من گفت.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

«بیا، بنشین و من به تو آموزش می دهم!» چگونه می توانستم از این ژنرال و آجودانش سؤال کنم؟ یک ژنرال رئیس امنیت استالین و دیگری آجودان او بود. تیمورتاش از سردارانش پرسید و آنها پاسخ دادند:

پاسخ آنها این بود که این لباس ها و جواهرات متعلق به ما نیست، بلکه متعلق به دولت است، اما ما ملزم به پوشیدن آنها هستیم. سربازها یکسان لباس می پوشند،

آنها محافظان ویژه کرملین هستند، بنابراین آنها همیشه این لباس شگفت انگیز را می پوشند. این سربازان دستچین شده و از نظر قدرت بدنی و شجاعت به عنوان بهترین ها انتخاب می شوند.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

ژنرال روسی به ما گفت که ما افسران در سیستم کمونیستی موقعیت بسیار خوبی داشتیم. من سرتیپ هستم و دو خانه دارم، یکی برای تابستان و یکی در روستا.

هر خانه کارکنان کافی دارد. دو بار در هفته
می توانید 20 مهمان دعوت کنید و از همه با خاویار بسیار گران قیمت پذیرایی کنید.

ما امروز مهمان داریم که می آیند و خانه دار می پرسد چه می خواهند. باید با همسرم صحبت کنم، آنچه را که نیاز دارم به او بگویم و همه چیز را آماده کنم.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

روز بعد، تنها کاری که باید انجام دهید این است که فهرستی را که خانه دار می آورد امضا کنید. من دو تا ماشین دارم یکی مال من و دیگری مال همسرم.

من از ماشینم برای کار استفاده می کنم و همسرم از ماشین او برای خرید مواد غذایی و انجام کارهای شخصی استفاده می کند. یعنی ژنرال با دستیارانش به تفصیل آن را در میان گذاشت و برای ما توضیح داد.

ایستگاه دوم قطار خارکف بود. بنابراین سه روز و سه شب به سفر ادامه دادیم تا به مرز لهستان رسیدیم و در آنجا قطار عوض کردیم. راه آهن لهستان با راه آهن شوروی متفاوت بود،

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

راه آهن روسیه عریض تر بود و قطار نمی توانست وارد لهستان شود. اوضاع در لهستان متفاوت است و در ایستگاه قطار مشخص بود که مردم شاد و مرفه هستند.

اسد بهادر سفیر ایران به همراه همسر، دختر و پسرش با قطار وارد ورشو شد و دخترش یک شاخه گل به ولیعهد اهدا کرد. دقایقی توقف کردیم و سفیر با ولیعهد خداحافظی کرد.

سپس به آلمان و از آنجا به سوئیس رفتیم. مقصد ما شهر لوزان بود. قرار بود به مدرسه شبانه روزی برویم، اما وضعیت ثبت نام ما همچنان در هوا بود.

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

بنابراین ما به طور موقت در یک مدرسه معمولی در لوزان به نام École Nouvelle d’Auche رفتیم. من و مرپور شبانه روز در مدرسه زندگی می کردیم،

ولیعهد و علیرضا در خانه یک استاد سوئیسی به نام مرسیه زندگی می کردند. ولیعهد یک شب در خانه پروفسور مرسیه ماند و در طول روز با ماشین شخصی خود به مدرسه رفت.

مرسیه استاد دانشگاه بود و به همین دلیل روزهای تعطیل برای ملاقات با محمدرضا به خانه او رفتیم.
آنها برای ولیعهد که نزدیک خانه پروفسور مرسیه زندگی می کرد،

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

معلم تربیت بدنی استخدام کردند. مرسیه سه دختر بالغ داشت. آنها به ترتیب 18، 20 و 22 ساله بودند و یکی از آنها از معلم تربیت بدنی ولیعهد جدا شده بود.

یک روز استادم از من خواست که بیایم و ساختمانش را ببینم. با او برای گشت و گذار در عمارت رفتم. می خواستیم در یک اتاق باشیم. وقتی در را باز کردم خیلی ناراحت شد و گفت “ببخشید” و در را بست.

در همین حین نگاهی به داخل اتاق انداختم و یکی از دختران استاد را دیدم که با مرد جوانی در اتاق مشغول عشقبازی بود. استاد به من گفت: “این واقعا بد است!”

دانلود کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

من در ایران بزرگ شدم و هنوز به آداب و رسوم سوئیس عادت نکرده بودم، به همین دلیل بسیار تعجب کردم و با خود گفتم: «چه مرد بی شرمی!» او فقط از باز کردن در عصبانی بود و می خواست از دخترش عذرخواهی کند! “

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …