دانلود کتاب مامان و معنی زندگی

دانلود کتاب مامان و معنی زندگی

دانلود کتاب مامان و معنی زندگی

قدردانی
از همه کسانی که مطالعه کرده اند، پیشنهاداتی ارائه کرده اند یا در برخی از آنها مشارکت داشته اند سپاسگزاریم
راه ابزاری برای شکل نهایی این دست نوشته: سارا لیپینکات،
دیوید اشپیگل، دیوید ون، جو آن میلر، موری بیلمز، آن آروین،
کیتی ورز، بن یالوم، خواهرم جین رز و مادرم، روث یالوم.
من مثل همیشه عاشقانه مدیون همسرم مریلین یالوم هستم
راه هایی که بتوانم بگویم و همچنین مدیون ویرایشگرم، فیبی هاس، که
در این کار، مانند بسیاری از کتاب‌های دیگر، بی‌رحمانه برانگیخت و راند
تا حد توانم بنویسم
op
مامان و معنای زندگی
usk. شاید دارم میمیرم شکل های شوم اطراف تختم را احاطه کرده اند: قلبی
مانیتورها، کپسول‌های اکسیژن، بطری‌های داخل وریدی چکه‌کننده، کویل‌های پلاستیکی
لوله – احشاء مرگ. با بستن پلک‌هایم، به تاریکی می‌روم.
اما بعد که از تختم بیرون آمدم، با پرتاب از اتاق بیمارستان بیرون آمدم و به سمت داخل رفتم
پارک تفریحی گلن اکو روشن و نور آفتاب که در دهه‌های گذشته در آن گذرانده بودم
بسیاری از یکشنبه های تابستانی من موسیقی چرخ فلک می شنوم. من در رطوبت نفس می کشم
عطر کاراملی از ذرت بو داده چسبناک و سیب. و من مستقیم راه میروم
جلوتر – در غرفه خرس قطبی فروزن کاستارد یا دوتایی تردید نکنید
ترن هوایی یا چرخ و فلک – برای اینکه جای من را در خط بلیط بگیرم
خانه وحشت کرایه من پرداخت شده است، منتظر می مانم تا گاری بعدی به اطراف بچرخد
گوشه و با صدای بلند جلوی من می ایستد. بعد از پا گذاشتن و کشیدن
پایین نگهبانی تا خودم را قفل کنم
به‌خوبی در جای خود، آخرین نگاهی به خودم می‌اندازم – و آنجا، در میانه
گروه کوچکی از تماشاگران، او را می بینم. با هر دو دست برایم دست تکان می دهم و آنقدر بلند صدا می زنم که همه بشنوند،
“مامان! مامان!” درست در آن زمان گاری به جلو می رود و به آن ضربه می زند
درهای دوتایی، که با چرخش باز می‌شوند تا یک موی شکاف سیاه را نمایان کنند. به عقب تکیه می دهم
تا جایی که می توانم و قبل از اینکه در تاریکی بلعیده شوم، دوباره زنگ بزنم
“مامان! چه کار کردم، مامان؟ چطور؟”
حتی وقتی سرم را از روی بالش بلند می کنم و سعی می کنم 7 رویا را از بین ببرم
کلمات در گلویم لخته می شوند: “مامان چطور؟ مامان، چطور؟”
اما مامان شش فوت زیر است. مرده سنگی الان ده سال است در یک دشت
تابوت کاج در گورستان آناکوستیا در خارج از واشنگتن دی سی
از او باقی مانده است؟ فقط استخوان، حدس می زنم. بدون شک میکروب ها از بین رفته اند
هر تکه گوشت شاید چند تار موی نازک خاکستری، شاید هم تعدادی
رگه های درخشان غضروف به انتهای استخوان های بزرگتر یعنی استخوان ران می چسبد
و درشت نی و اوه بله، حلقه. جایی در گرد و غبار استخوان باید
حلقه ازدواج نازک و نقره ای نازک پدرم در خیابان هستر باشد
مدت کوتاهی پس از ورود به نیویورک، کلاس هدایت، از روسیه
shtetl نیمی از جهان دور.
بله خیلی وقته رفته ده سال درهم و پوسیده. هیچی جز مو،
غضروف، استخوان، حلقه عروسی نقره ای. و تصویر او در کمین من است
خاطرات و رویاها
چرا در خواب برای مامان دست تکان می دهم؟ من سالها پیش دست از تکان دادن برداشتم. چگونه
بسیاری؟ شاید دهه ها. شاید آن بعد از ظهر بیش از نیم قرن بود
پیش، زمانی که هشت ساله بودم و او مرا به محله سیلوان برد
سالن سینما در گوشه ای از فروشگاه پدرم. اگرچه وجود داشت
بسیاری از صندلی‌های خالی، خودش را کنار یکی از صندلی‌ها پایین انداخت
بچه‌های محله، پسری یک سال از من بزرگتر است.
غرغر کرد
“آره، آره! ذخیره شده!” مادرم همانطور که می‌گفت با تحقیر جواب داد
خودش راحت “او در حال صرفه جویی در صندلی ها، ضربه بزرگ!” او اعلام کرد به
همه در گوش
سعی کردم در کوسن مخملی قهوه ای رنگ ناپدید شوم. بعداً، در
مامان و معنای زندگی

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …