دانلود کتاب ماه پنهان است

داستان این کتاب درباره اشغال شهر کوچکی در اروپا می باشد که به راحتی آن را تصرف می کنند. کتاب ماه پنهان است اثر جان اشتاین بک است.

دانلود کتاب ماه پنهان است

ساعت ده و ربع همه چیز تمام شده بود . شهر به طور کامل تسخیر شده بود ، مدافعان آن شکست خوردند و دولت پایان جنگ را پذیرفت .
مهاجم برای این نبرد آماده شد ، همان طور که برای نبرد های مهم دیگری که انجام داده بود . صبح امروز یکشنبه ، نیرو ها شهر را تصرف خواهند کرد .
مهاجم رسید ، مسئول نامه ها و نگهبان با قایق آقای کورل که یک مغازه دار محبوب در شهر بود به ماهیگیری رفتند. آقای کورل قایق خود را برای یک روز آماده کرد و اجاره آن دو را پرداخت . مسئول نامه ها و نگهبان چندین کیلومتر در وسط دریا راه رفته بودند که یک قایق بزرگ تاریک کوچک با سربازان را دیدند و از کنارشان رد شدند . از آنجایی که این دو از مقامات شهر بودند ، وظیفه آنها بود که سربازان را به داخل شهر هدایت کنند .
و به ده برگشتند ، ولی البته تا زمانی که می خواستند در بندر روستا فرود بیایند ، نیروهای متجاوز مدتها بود روستا را تصرف کرده بودند . مسئول نامه ها و نگهبان آنها حتی نتوانستند وارد محل کارشان در ساختمان شهرداری شوند و با اصرار هر دو به عنوان اسیر جنگی بازداشت و در زندان آبادی زندانی شدند .
دوازده نفرشان از نیروهای محلی نیز صبح آن روز یکشنبه شهر را ترک کردند چون مستر کورل ، مغازه دار محبوب شهر ، به آنها باروت و آذوقه داد .
در باغی زیبا در لا به لای تپه ها ، افراد محلی رقابت تیراندازی را بین مردان خود ترتیب دادند . مردم نیروهای محلی که همه بزرگ و بیکار هستند .
صدای هواپیماها را از دور شنیدند و چتر نجات را در آسمان دیدند و به سرعت به شهر برگشتند . وقتی به شهر رسیدند ، نیروهای دشمن در سراسر جاده بودند .
زیر شلیک مسلسل هایشان بودند . سربازان غیر فعال که تجربه کمی از جنگ داشتند و هنوز با باخت روبرو نشده بودند ، سلاح های خود را به طرف نیروهای مهاجم می چرخانند بلاخره آنها تیراندازی کردند . مسلسل ها برای یک لحظه به شدت شلیک کردند کردند و شش سرباز کشته شدند و سه سرباز نیمه جان و کیسه های سوراخ دار روی زمین افتادند و سه نفر دیگر اسلحه در دست داشتند آنها به سمت تپه های اطراف فرار کردند .
ساعت ده و سی دقیقه گروه موزیکال نیروهای دشمن در میدان روستا او آهنگ های زیبا و شیرین می نواخت و مردم شهر دور میدان ایستاده بودند و با صورت های حیرت زده و چشمان ترسیده به آهنگ های آن ها گوش می دادند .
آنها لباس خاکستری پوشیده بودند و مسلسل های سبک در دست داشتند و به آنها خیره شده بودند . تا 10:38 دقیقه شش سرباز مخفی بودند .
حفره پر شد ، چتر نجات ها انبار شدند و گردان مهاجم در سوله مستر کورل در بندر بود، جایی که پتو و پتو بود .
یک تخت اردو برای یک گردان موجود بود و مستقر بود. در ساعت ده و ربع از شهردار قدیمی شهر رسماً درخواست شد که نام سرهنگ لنسر را انتخاب کند .
نیروی ارشد گردان حمله کننده باید حضور داشته باشد و ساعت و مکان این جلسه ساعت یازده خواهد بود .
شهردار در یک کاخ پنج اتاق منصوب شد. اتاق خصوصی قصر مکانی بسیار راحت و دلپذیر بود .
صندلی های مذهبی با روکش های فرسوده مانند بسیاری از خدمتکاران بیکار در اطراف اتاق قرار داده شده بود. آتش بدون شعله در کوره دیواری مرمری قوسی یک سبدی بین دیوارها می سوخت و کنار اجاق گاز یک سبد پر از زغال سنگ ایستاده بود . سر اجاق، بین گلدان های بزرگ، یک ساعت رومیزی چینی ایستاده بود .
آنها تصاویری از فرشته های کودک روی خود داشتند .
معلوم بود که در آسمان می رقصند. کاغذ دیواری اتاق قرمز تیره با فیگورهای طلایی بود .
بسیار می درخشید و روشن بود و دیوارها و قاب سقف سفید و واقعا تمیز و زیبا بود .

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …