دانلود کتاب موش ها و آدم ها

این کتاب زیبا داستان زندگی دو مردی را به تصویر می کشد که سخت به دنبال کار هستند تا بتوانند مزرعه ای را برای خودشان بخرند. کتاب موش ها و آدم ها اثر جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی می باشد.

دانلود کتاب موش ها و آدم ها

در چند کیلومتری جنوب انبار دادا ، رودخانه سالیناس از دامنه تپه ای گود و بسیلر سبز می ریزد و به دریاچه ای تبدیل می شود . آب موجود در آن گرم است چون پیش از آنکه به دریاچه برسد از خاک های زرد و بسیار داغ که پرتو های خورشید به آن تابیده می گذرد . در یک طرف دیگر دریاچه دامنه های طلایی تپه های پر پیچ و خم رو به کوه وجود دارد .
گابیلان سخت و صخره ای است ، اما در طرف دیگر در دره عمیق لبه آب با ردیفی از درختان پوشیده شده است درختچه های بسیار زیبا و وصف نشدنی بید که هر سال در بهار سبز می شود .
آن ها بسیار سر حال اند و همواره اثرات سیلاب های زمستانی را بر روی نوار هایی از برگ های طلایی و همچنین درختان چنار با برگ های و شکوفه های سفید روی استخر رنگارنگ همچنان آرام و شاداب هستند .
در طرف دیگر جایی که ساحل شنی است برگ های زیر درختان به قدری متراکم هستند که اگر یک مارمولک کوچک و سبک بخواهد اگر از آنجا عبور کند سر و صدای زیادی ایجاد می کند .
عصر ها خرگوش ها از لانه های بسیار زیبای و کوچک خود در زیر بوته خارج می شوند تا روی ماسه نرم و گرم آن جا استراحت کنند .
رد پای سمور های بسیار زیبا و جذاب و سگ های روستایی و همچنین گوزن هایی که شب ها برای خوردن آب به کناره های رودخانه می آیند آن جا را به شدت زیبا کرده است .
مسیر از لا به لای درختان بسیار زیبای بید و هم راستای درختان چنار تا لبه استخر می گذرد که زیر پای پسرانی است که از روستاها برای آب تنی کردن در رودخانه پر عمق می آیند .
پاهای افرادی که از بزرگراه به استخر آمده اند به شدت کبود شده اند .
در رو به روی آن ها شاخه ای مانند یک خط عمود با یک درخت چنار بسیار بزرگ است که منظره را بسیار جذاب کرده است .
متاسفانه در نتیجه آتش سوزی های متعدد خرمن خرمن خاکستر در آن جا جمع شده است . لایه بیرونی شاخه درخت به دلیل اینکه افراد زیادی در آنجا نشسته اند بسیار آسیب پذیر شده و هر آن ممکن است به دو تکه تقسیم شود .
در عصر دلپذیر و متمایل به گرم نسیم بسیار آرامش بخش خفیفی برگ ها را به هم می زد که گویی برگ ها با هم خوش بش می کنند . سایه داشت از کوه ها بالا می رفت و اندکی بعد به بالای آن رسید که چشم انداز بسیار وصف نشدنی را به تصویر کشیده بود .
خرگوش مانند سنگ های تیره در ساحل شنی به خوبی استتار کرده بودند و در حال استراحت بودند و با شنیدن صدای پای انسان برگ ها در کنار بزرگراه به یکدیگر فشار می آوردند .
خرگوش ها در سکوت به سرعت بالایی به مخفیگاه خود در حال دیودن بودند . بره ای بزرگ به هوا پرتاب شد و در استخر فرود آمد . برای لحظه ای سکوت در منطقه حاکم شد .
در ابتدای مسیری که به سمت استخر منتهی می شد دو مرد ظاهر شدند .
این دو مرد یکی پس از دیگری در راهرو و حتی در حالی که در امتداد جاده عریض قدم می زدند و حرکت می کردند .
هر دوی آنها شلوار مخصوص و تی شرت های آبی با گل میخ های برنجی پوشیده بودند .
بر سر آن ها کلاه هایی به رنگ سیاه و سفید بود .
آنها یک کوله پشتی روی پشتشان داشتند .
مردی که به جلو می رفت سایز کوچکی داشت ولی بسیار زیرک بود و صورتش به سیاهی می زد با چشمان تیز و چهره ای قوی .

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …