دانلود کتاب نازنین

این اثر جذاب و تکان دهنده داستان زندگی دختری را روایت می‌ کند که دست به خودکشی زده است ، حال پس از مرگ او همسرش به مرور خاطرات زندگی مشترکشان می‌ پردازد.

کتاب نازنین ( The Gentle Spirit ) اثر فئودور داستایوفسکی می باشد.

دانلود کتاب نازنین

دانلود کتاب نازنین

این سبک هنری بیان مفاهیم در واقع چیز جدیدی نیست. ویکتور هوگو نیز در کتاب خود به نام آخرین روز یک مرد محکوم می نویسد:

همین سبک در “تا مرگ” استفاده شده است. با این حال، هوگو در مورد کوتاه نویسی چیزی نمی گوید، که بدیهی نیست و بسیار

این ما را به چیز بسیار مهمتری می رساند. به این ترتیب، او فرض می کند که مرد محکوم به اعدام دارای قدرت (و حتی فرصت) است.

دانلود کتاب نازنین

مهم است که نه تنها به آخرین روزهای زندگی خود فکر کنید، بلکه به آخرین ساعات و دقایق زندگی خود نیز اهمیت دهید.

با دقت دقیق یادداشت برداری و عکس بگیرید. اما اگر هوگو می خواست این فرض فرضی را کنار بگذارد،
در آن زمان او مجبور شد به طور کلی از نوشتن کتاب دست بکشد.

این کتاب بهترین اثر و یکی از معتبرترین آثار اوست. و
البته این کتاب هرگز منتشر نشد.

دانلود کتاب نازنین

من که بودم و او کی بود؟
…خب، او هنوز اینجاست و همه چیز خوب است.

من هر دقیقه نزدیک تر می شوم و او را تماشا می کنم، اما فردا او را می برند.
اوه پس من تنها باشم؟ حالا روی میز سالن دو میز بازی کنار هم و یک جسد قرار دارد

این مسئولیت آنهاست، اما فردا یک تابوت سفید وجود دارد، یک تابوت نقره ای-سفید، که هرگز در مورد آن صحبت نشده است… همیشه در حال پیشرفت است.

دانلود کتاب نازنین

من خواهم کرد
من خودم می روم و موضوع را روشن می کنم. من در 6 ساعت گذشته سعی کردم این موضوع را بفهمم …

رطوبت
رفتم بیرون پیاده رفتم مرتب راه رفتم… اینجوری شد بچه ها به ترتیب (به ترتیب!) خلاصه میگم.

من آدم ادبی نیستم هر اتفاقی بیفتد، من می گویم که درک می کنم.
ترس من از همین جا سرچشمه می گیرد. اینجا همه چیز منطقی است!

دانلود کتاب نازنین

اگر بخواهی به اصل مطلب برسی، یعنی از اول شروع کنی، اینطور می شود: آخرش به من گفت:
آنها چیز هایی را گرو می گذاشتند و در روزنامه Voice آگهی می گذاشتند که می گفت: “فلانی زن معلم کودکان است.”

او مایل به تدریس در داخل و همچنین سفر به خارج از کشور است. “اولش اینطوری بود و بعد معلوم بود که من با او بودم.

توبیخ دیگران اهمیتی نمی دادند. او هم مثل بقیه آمد و رفت. اما بعداً به تدریج متوجه تفاوت او با دیگران شدم.
من معتقدم.

دانلود کتاب نازنین

او قد متوسطی داشت، بلوند، لاغر بود و هنگام تعامل با من کمی سرد و محجوب به نظر می رسید. ) تصور می کنم
همه خارجی ها اینطور بودند و طبیعتاً او نسبت به من هم همین طور بود، با او غریبه بود.

 

البته اگر مرا انسان می دانست.
او خود را یک بشردوست، یک صاحب کسب و کار، یا صاحب یک صندوق وام مسکن یا وام نمی دید.

به محض دریافت پول به من پشت کرد و رفت. همیشه خاموش بود! برخی بحث می کنند، برخی مذاکره می کنند، برخی التماس می کنند.

دانلود کتاب نازنین

آنها این کار را برای دریافت پول بیشتر در ازای پرداخت وام مسکن انجام می دهند، اما او این کار را نمی کند. هرچقدر بهش دادم… فکر می کردم بهم ریخته ام…

اولین چیزی که تعجبم کرد وسایلی بود که آورده بود. گوشواره‌های نقره‌کاری شده، مدال‌های گران‌قیمت کوچک، و اقلامی با قیمت بیش از 10000 روبل.

خیر
او یک کوپک ارزش نداشت و من می دانستم که چیزی که آورده است دیگر ارزشی ندارد، اما خطوط روی صورتش به من می گفت که او بی ارزش است.

دانلود کتاب نازنین

 

می‌دانم که این اقلام برای او بسیار گران‌بها بودند، یعنی در واقع همه آن‌ها بودند که او از والدینش به ارث برده بود.
هنوز آنجا بود.

بعدا اینو فهمیدم فقط یک بار به چیزی که او آورده بود با تحقیر لبخند زدم. به عبارت دیگر،
من دیگر هرگز این کار را انجام نمی دهم و همیشه در برخورد با افرادی مانند شما مراقب خواهم بود.

من مثل یک آقا رفتار میکنم، زیاد حرف نمیزنم، مودب، سختگیر، سختگیر، سختگیر…
اما اجازه دادن به

دانلود کتاب نازنین

او به عنوان آخرین قطعه باقیمانده (به تمام معنا، آخرین قطعه) یک ناامیدی بزرگ برای ماشین اصلاح کمر بود. گفتم با کنایه به او گفتم: “یک پوست پاره شده خرگوش برایم بیاور.”

ای پروردگار! چطور آتش گرفت؟ چشمان آبی درشت و نگاه متفکر و خواب آلودی داشت. آن چشم ها برق می زدند
می درخشید!

اما بدون هیچ حرفی «آخرین باقیمانده» خود را جمع کرد و رفت. در این لحظه، من
اولین بار که توجه خاصی به او کردم، در مورد او به این فکر کردم:

دانلود کتاب نازنین

منظورم این است که اگر می خواهید بدانید، چون
در واقع، این دلیل اصلی تأثیر و نتیجه کلی بود. او خیلی جوان بود.

او فقط 14 سال داشت، هنوز 16 ساله نشده بود. سه ماه تا 16 سالگی مونده بود.
همین است،

اما این چیزی نیست که من می خواستم بگویم، نتیجه گیری و خلاصه آن چیزی است که من گفتم.
اینطور نبود.

دانلود کتاب نازنین

فردا برمیگرده بعداً فهمیدم که در این دو روز یک جلیقه کوچک پوشیده و به شرکای خود در «دابلنگ رائو و موزر» رفته است.

آنها یک صندوق وام مسکن دیگر داشتند، اما آنها فقط پول را به عنوان وثیقه گرفته بودند و اصلاً نمی خواستند با او صحبت کنند.

صحبت کنید اما من یک بار از او یک سپر صرف (بدون ارزش) به عنوان پیاده دریافت کردم و پس از آن
من خودم تعجب کردم که چطور این اتفاق افتاد. زیرا من نیز جز طلا و نقره چیزی به گرو نگذاشته ام.

دانلود کتاب نازنین

البته من از آن پلاک در مورد او استثنا گرفتم. این دومین بار بود که به او فکر می کردم.
من دارم.

این بار با یک سیگار کهربایی پیش آقای موزر رفت و بعد به سمت من آمد. برای یک نفر بد نبود
مشتریان من بسیار ارزشمند بودند، اما برای من کاملاً بی ارزش بودند.

من فقط مصنوعات طلا را قبول دارم.
بعد از اینکه دیروز اعتراض کردم، برگشت و من با خشونت به او سلام کردم. سخت گیری من فقط ملایمی و سردی است.

دانلود کتاب نازنین

دو گفتم
برای سیگارش یک روبل به او دادم، اما نتوانستم مقاومت کنم و با صدایی لرزان به او گفتم: “این یکی برای توست.”

به شکلی خاص گفتم: “من کار را انجام می دهم. موزر هرگز این را قبول نمی کند.”
می خواستم دقیق باشم، عصبانی بودم. صورتش دوباره قرمز شد اما چیزی نگفت.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …