دانلود کتاب نترس باش

این اثر به شما آموزش می دهد که یک زندگی‌ ایده آل و متفاوت را برای خود به ارمغان بیاورید و تغییرات مثبتی را درون خود ایجاد کنید. کتاب نترس باش ( Be Fearless ) اثر جین کیس نویسنده آمریکایی می باشد.

دانلود کتاب نترس باش

دانلود کتاب نترس باش

همانطور که در جهان سفر می کنم، یکی از مهم ترین پیام ها را با مردم به اشتراک می گذارم. یعنی هر کدام از ما نقشی داریم.

همه ما تأثیر دائمی بر محیط و جامعه خود داریم و این ما هستیم که تصمیم می گیریم چه تأثیری داشته باشیم.
اگر کتاب جین کیس،

رئیس انجمن نشنال جئوگرافیک، «نترس باشید: پنج اصل برای داشتن یک زندگی معنادار و موفق» [1] را بخوانید، با یکی از پیام های اصلی آن مواجه خواهید شد.

این فراخوانی است برای شجاع بودن، غلبه بر ترس در مواقع ضروری و انجام آنچه که فکر می کنید درست است.
من اهمیت این پیام را می دانم.

زیرا ندای نترس بودن در تمام زندگی ام با من بوده است. خوشبختانه از 10 سالگی می خواستم به آفریقا بروم تا با حیوانات وحشی زندگی کنم و کتابی در مورد آن بنویسم.

خوشبختانه مادر بزرگی داشتم که همیشه از من حمایت می کرد. در حالی که بقیه به من می گفتند که رویاهای دست یافتنی داشته باشم (ما فقیر بودیم،

جنگ جهانی دوم در جریان بود و رفتن به آفریقا برای دختر کوچکی مثل من یک تجربه بعید بود)، مادرم با تمام وجود به من آموخت که سخت کار کنم،

از فرصت استفاده کنم و هرگز تسلیم نشوم. ای کاش زنده بود که این همه مردم به من می گفتند. “متشکرم، جین. تو به من نشان دادی که اگر تو می توانی این کار را انجام دهم، من هم می توانم این کار را انجام دهم.

همه شما می دانید که من این فرصت شگفت انگیز را داشتم که به آفریقا بروم و با حیوانات، به خصوص شامپانزه ها، شبیه ترین موجودات به ما، زندگی کنم و از آنها یاد بگیرم.”

هیچ کس قبلاً این کار را نکرده است. مردم اغلب از من می پرسند، آیا وقتی در جنگل تنها بودی نمی ترسیدی؟ چرا نه؟ البته گاهی باید بترسیم.

زیرا ترس آدرنالین شما را به جریان می اندازد و به شما شهامت انجام غیرممکن ها را می دهد. وقتی شب ها بیرون می خوابیدم تا صبح به شامپانزه ها نزدیکتر شوم،

صدای گریه و غرغر عجیب پلنگ را شنیدم که واقعاً مرا ترساند. با گفتن اینکه همه چی درست میشه به خودم دلداری دادم و پتو رو روی سرم کشیدم. وقتی دو گاومیش از زیر شاخه ها و برگ ها بیرون پریدند،

هجوم آدرنالین باعث شد که از درختی بالا بروم. در شرایط عادی این امکان برای من وجود نداشت. جسارت بیشتری لازم بود تا از درخت پایین بیایم، بدون اینکه بدانم آنها در جایی پنهان شده اند و منتظر من هستند.

خوشبختانه آنها دیگر آنجا نبودند. وقتی شامپانزه ها که دیگر از من نمی ترسیدند، شروع کردند به رفتار کردن با من مانند یک شکارچی، جیغ زدن، تکان دادن شاخه ها و حمله به من، واقعاً ترسیدم.

باید طوری رفتار می کردم که انگار با تو کاری ندارم. به عنوان مثال، من حفره های کوچکی را در زمین حفر می کردم و وانمود می کردم که برگ می خورم تا بالاخره خودشان را تسکین دهند.

در نهایت، شامپانزه ها همه به من عادت کردند و اکنون می توانم مستقیم به سمت آنها بروم. من به سرعت با هر یک از آنها آشنا شدم، نام آنها را گذاشتم و با شخصیت های مختلف آنها آشنا شدم.

آموختم که رفتارهای ارتباطی آنها مانند بوسیدن، در آغوش گرفتن، نوازش یکدیگر و دست دراز کردن برای درخواست چیزی بسیار شبیه رفتار انسان است و اغلب به یک شکل انجام می شود.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …