دانلود کتاب نجات از هزارتو

نجات از هزارتو اثر دکتر نیکول لپرا یک کتاب روانشناسی کل نگرانه است و می تواند زندگی شما را به طرز شگفت انگیزی تغییر دهد .

 

دانلود کتاب نجات از هزارتو

دانلود کتاب نجات از هزارتو

مقدمه
شب تاریک هستی
شاعران و عرفا همیشه در مکانی شگفت‌انگیز، در کوهستان، با نگاه کردن به دریای بیکران، یا نهر یا دشت، به لحظه بیداری می‌رسند، اما برای من این بیداری در جنگل اتفاق افتاد. خانه ای در وسط جنگل وقتی بی اختیار گریه کردم و اشک ها توی کاسه سرازیر شدند
به سمتی که من داشتم می خوردم باران می بارید. من و شریکم کلی در حال گذراندن تعطیلات در شمال نیویورک بودیم تا از شلوغی و شلوغی شهر دور شویم و…
از بین بردن استرس در فیلادلفیا به محض خوردن صبحانه، صفحات یک کتاب روانشناسی را ورق زدم. کتابی درباره مادرانی که از نظر عاطفی در دسترس نیستند. در حال خواندن این کتاب بودم که ناگهان محتوای آن واکنشی غیرمنتظره، گیج کننده و احساسی در بدنم ایجاد کرد.
دادن
لیلی به من گفت: حالا خسته و عصبانی هستی، فکر کنم باید
دستت را بگیر و کمی ساکت باش.
با لبخندی خفیف پیشنهادش را رد کردم، فکر نمی کردم این اتفاق افتاده باشد. احساساتی که احساس کردم چیز خاصی بود. تعداد زیادی از
مشتریان و دوستان من در مورد وضعیت مشابه شکایت کرده اند.
آنها بودند. برای همه پیش آمده که بعضی روزها خسته می شوند و
آنها خسته از خواب بیدار می شوند، حواسشان پرت از کار یا احساسات است
آنها از کسی که دوستشان دارند دور هستند.
من همین الان سی سالگی ام را جشن گرفتم و با خودم گفتم: واقعا این درست است؟! حتی با وجود اینکه به بسیاری از رویاهایم رسیده بودم، در شهری زندگی می کردم که دوستش داشتم، تمرین درمانی خودم را داشتم و شخصی را که دوست داشتم پیدا کردم، هنوز احساس می کردم چیزی اساسی در آنجا گم شده یا نیست. من از اول بعد از سال ها رابطه متفاوت، هنوز از نظر عاطفی احساس تنهایی می کردم. بالاخره با مردی آشنا شدم که…
احساس کردم این برای من مناسب است. او با من خیلی فرق داشت. با اینکه مردد و بی حوصله بودم، او پرشور و مصمم بود. غالبا
چالشی برایم ایجاد کرد که به نظرم هیجان انگیز بود. با همه این تفاسیر باید احساس خوشبختی یا حداقل رضایت می کردم، اما اینطور نبود، همیشه در افکارم غرق می شدم، در نیستی.
هیچ احساسی نداشتم و از درون احساس خالی بودن می کردم. اول از همه، مشکلات جسمی داشتم که در حال کاهش بود
بدتر می شد و من نمی توانستم آنها را نادیده بگیرم. من از چیزی به نام مه مغزی رنج می بردم، وضعیتی که نه تنها کلمات و جملات را فراموش می کردم، بلکه احساس می کردم ذهنم کاملاً خالی است. این مشکل در مواقعی آزاردهنده تر شده است.
به خصوص در جلسات روان درمانی با
من مشتری خودم بودم تقریباً همیشه با روده و گوارشم مشکل داشتم.
من سال هاست که از این مشکل رنج می برم و بالاخره یک روز دیدم که به ملاقات دوستم رفته ام.
من ناگهان از هوش رفتم و این همه را نگران کرد.
برگردیم به آن روز در کابینی در جنگل، جایی که روی صندلی نشسته بودم و کاسه سوپ در دست داشتم و با این افکار ناگهان احساس کردم چقدر زندگی ام خالی شده است.
محدودیت‌هایم، چون نمی‌توانستم از خودم و آنها مراقبت کنم، عصبانی بودم، آنقدر در ضعف و ناامیدی که این باعث می‌شد گم شده بودم.
باید همه چیز را زیر سوال می بردم
وقتی در شهر در خانه بودم، می توانستم با تبدیل این همه انرژی به کار، به این احساسات پایان دهم. من تمیز کردم، سگ را پیاده روی کردم و روی پروژه های دیگر کار کردم. من همیشه در حرکت بودم. اگر من را از درون نمی شناختید، احتمالاً انرژی و فعالیت من را تحسین می کردید، اما اگر کمی عمیق تر نگاه کنید
ممکن است متوجه شوید که من همه این کارها را انجام دادم تا خودم را از این احساسات عمیق و حل نشده پرت کنم، اما وقتی در کابین بودم و کتابی درباره تأثیرات دراز مدت تروما می خواندم، انگار در آینه نگاه کردم و آنجا بودم. ، بی صدا و بدون هیچ.
در کودکی دیگر نمی توانستم فرار کنم. این کتاب احساساتی را به مادر و خانواده ام باز کرد که مدت ها سرکوبشان کرده بودم.
این حواس من را پرت می کرد و باید وقتی صادقانه به خودم نگاه می کردم احساس ناراحتی می کردم تا خودم مشکل را تشخیص دهم.
آنقدرها هم سخت نبود چون بیشتر مشکلاتی که داشتم یکی بود.
اینها مسائلی است که مادرم با آنها دست و پنجه نرم می کرد، از جمله رابطه اش با بدن و احساساتش.
دیدم درگیر مشکلات زیادی هستم. از درد جسمانی (مخصوصاً در زانوها و کمرم) گرفته تا اضطراب و بی قراری، من در بزرگسالی از بسیاری جهات با مادرم متفاوت بودم، از نظر بدنی فعال تر بودم و مراقبت از خود را از طریق ورزش و ورزش در اولویت قرار دادم.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …