دانلود کتاب هفت اورنگ

کتاب ارزشمند هفت اورنگ به قلم جامی شاعر و نویسنده بزرگ ایرانی می باشد و شامل هفت قسمت است که به شکل مثنوی نوشته شده است.

دانلود کتاب هفت اورنگ

دانلود کتاب هفت اورنگ

هفت اورنگ جامی ، یکی از هفت اورنگ اول ” سلسلة الذهب ” ، مربوط به تقدیس حضرت حق سبحانه تعالی است . الله الحمد قبل از هر چیز دیگر ، به صفات الجلال و الاکرام است . ساحت قدس او ، پاک از هر چیزی است که مفهوم عقل و ادراک دارد . او را نه به هوا و هوس می‌ توان رساند ، و نه زمینهٔ لا . ای همهٔ قدسیان ! اگر در کوی تو در زمین قدوسی یافت شویم ، بوسیدنشان نهایت عبادت است ! پرتو روی تو ، همه را به سوی خود می‌ کشاند . آیا می‌ توان ره را بدون راهنمایی تو پیدا کرد ؟ نشانمان بده ! ما راه طلبانیم و راه را از آن سوی تو می‌ جوییم . احدی ، ولی منبع اعداد وحدت ، و مجمع اضداد . تو نهایت و آغاز ما هستی ، و هیچان و واحد نیستی . ذات تو ، در سرادقات جلال ، از ازل تا ابد ، یکسان است .
هیچکس فرمانروا و ممنوع کننده من نیست ، تو همه چیز را که می‌ خواهی انجام می‌ دهی .
اي جهان‌ زيبا ، تو از درافشانی ، خواسته‌ام را بده ، نه دام از درافشانی .
به سوی خودم راه نمای تا در آستانه قلبم دری باز کنم .
از من غایبی را به حضوری دوباره هدیه ده ؛ به من سروری و نوری عنایت فرما .
هر چیزی به جز تو ، من را از خود بیزار کن ؛ مرا از پایین تا بالا در نور خود غرق کن .
چقدر باید به خودپرستی خودم گرفتار بمانم ؟ در این تنگناهای وجود خودم ؟
من را از این تنگی‌ ها نجات بده ؛ من را به هر رنگ و بویی برسان .
پرندگان همتم پرواز خواهند کرد ، شاخ به شاخ در باغ‌ های امید .
که من بتوانم دانه‌ های عشق را از بام تو پیدا کنم یا نشانه‌ های عشق را از نامت بشناسم .
ای که راز پنهان من پیش تو آشکار است ! تا چه زمانی منتظر فراموش بود ؟
این نامه‌ پریشانی چه طور ؟ تو واقعا همه‌ حرف‌ ها را می‌ دانی ، چون چوپان شجاعانه به دست می‌ کشاند ، این نامه پر از اشتباهات و نادرستی است ، ای فتح‌ آور عبدالرحمان جامی ، اول با آب عفو خطوطش را بشوئید ! سپس با کلک بخشندگی که در دست شماست ، برای آزادی‌ هایم بنویسید و از خطاها ، خط نجات برایش بنویسید . در بخشش پیامبران و خاتم النبیین (ص) دوباره سرود خويش را ببندید ! چه سودی دارد ؟ چند ضرر می‌آورد ؟ دست کشیدن به توسط خویشتن در گلیم خود ، دست‌ های خود را بگشایید و به کسب روزی خود توجه کنید . رو به سوی بقای جاودانی دل باز کنید ! جان را در پای احمد بگسترانید ! خدا او را به لقب ” امین ” نامگذاری کرده است ، و به او فضل و کتابت داده است . او لوح تعلیم را به تن نگرفت و به همه از اسرار لوح خبر داد . قلم و لوح در مشتش بود ، از آن نفرت خود از قلم مثل نگاه انگشت بود .
گناه بزرگی است که دفتر همه روحانیت را پاک می‌سازد ؛ چرا کسی اگر صفحه‌ ای را سیاه ننمود چونگر ، خجالت نمی‌ کشد ؟
همه ما باید از زندگی و ذات او یاد کنیم و اگر هرگز خط او را نخوانیم ، چه بسازد ؟
جان او موج معرفت و اطمینان است و بدون هیچ شک ، در آن استاده است ؛ بله ، در آن است !
باید از روشن‌ گرایی قامتش برای اصلاح خود متعهد شویم ؛ توضیح استقامت و اصول
هدف او مشخص است مانند جعبه تیر و کمان ، کفش تنگ و تاریکی قلب ؛ هدفش چیست ؟
چه ممکن است که ما خلق خدا را وصف کنیم ، پس چگونه ممکن است خلق ، او را وصف کند ؟
ضمناً من از دور به دست پذیرای عجز و نقص خود تسلیمات می‌ فرستم .
این بحث مدام بر توصیه به تداوم عبادت تغییر یافت .
ای برون‌ کشیده شده از جعبهِ تعصب و تخیّل ، حرف زائد را از جدول قلب همیشه پاک کن .
همه در زندگی به منظور یافتن جهان‌ بینی مختلف در کارگاه بوقلمون هستیم !
به زعمات ناپذیر چقدر از نقشه‌ های نابود شده در دل تو تیره است ؛ چقدر در صفحات سیاه پیشروی کرده‌ ای ؟
خود را به عنوان حرف‌ خوان صحیفه‌ ات ببین ! هر چیز اضافی را پاک یا حتی پاک کنید!
دلت آيينه‌ ای است روی آيینه‌ ات چرا تاریک است ؟ صیقلی بزن ! تا آيینه‌ هایت روشن شود .
هر چیز فانی ، از او زدوده می‌ شود و آنچه باقی می‌ ماند ، در او نشان داده می‌ شود .
اگر آيینه آگاه نباشد ، هیچ کس حقیقت ” لا اله الا االله ” را نخواهد دید .
کائنات آرش و کرسی را فهمیده و هر جا که نهنگ آهنگ کرده ، بوی و رنگ باقی نگذاشته است .
کارگاه پرگار ، قدم فاصله‌ های بین اعیان را کشیده و خط عدم را نشان داده است .
نقاط دور چرخان را پرکار نیست برون از دور این کارگاه .
در این فضا چه ترکیب‌ های پیچیده‌ ای وجود دارد ، حکم فنا بر همه محیط دارد .
اگر از حجاب برون بیایی ، تو برتر می‌ شوی و از میانه خارج می‌ شود .
در همه زمین و زمان و کائنات ، همه در او آشکار است و همه در او پنهان .
آفتاب ازل از همه برتر است زیرا در حالت خالص خود از پرده‌ های موجودات برون می‌ آید .
تو حجابی ، اما حجاب خودت ابریشم‌ پرده‌ ای برای نور آفتاب خودت است . اگر از خودت رهایی یافتی ، منبع فیض و نور خاصی خواهی یافت . جذب آن فیض ، حتی از لحظه و عین غیر ممکن به سر می‌ برد و نفی و اثبات ، فقط باری بر دلت است که آن را تحمل کند . گام بردار از دام غرور به سوی برکت حضور . هم در زمان شنیدن و سخن گفتن و هم در هنگام خوردن و خوابیدن ، همیشه وجود داشته باش . همه جا غایب و به واقعیت حاضر ، چشم جانت را به واقعیت نظاره کن . سکر و هوشیاریات یکسان شده ، خواب و بیداریات هم یکسان می‌ شود . نگاه ظاهرت به دیگران دشوار است ، اما نگاه باطنت به حقیقت آسان است . در مراقبت از حال ، به سر مقصودت مراقبه کن و زمان‌ ها را محاسبه کن . در هر تصمیم از لحاظ عقل عمل کن ، تا از فرصت‌ ها گذشته یا در حضور فرصت را ضایع نکنی . هر چیزی را که جز حق از دلت برتر است رد کن و در همه امور ، فقط حق را پایبند باش . تلاش کن تا با همتت نقشه موفقیت خود را بر روی دل خود بکشی و نه بر روی خاک و ، نقش فراموشی .
در هر کاری با دل واقف شو ! تا از کارهای دلهره زده نشوی !
اگر از او مراقبت نکنی ، آن شهباز دوباره به پرواز در می‌ آید .
اما اگر تربيتش کنی ، همه بیماری‌ ها و فساد ها از او دور خواهند شد .
تربيت چیست ؟ آن است که بی‌ وقفه دید به وجودی داشته باشی و از رفتار های خود با خودداری کرده و رضایت خود را در خدا جستجو کنی !
در بحث اختيار و جبر ، اختيار در هر کاری که انجام می‌ دهی مسئول آن کار است .
معنی “فاعل” اختيار چیست ؟ آن است که هنگامی که فاعل به فعل نظر می‌ کند ، خدا بهشت حکمت و نيکوکاری در قلبش نهاد و علم خود را از عدم به وجود آورد .
این همه از اراده و خواست اوست که به فعل وجود بخشاند ، بدون هیچ نقص یا کم‌ و کاست .
به اختيار خيریت درک شد و این به بخشش خداوند بود . هر چه این دانش و خواسته باشد ، سبب آن خواسته قرار می‌ دهد و عقل او را لقب می‌ کند . و آنچه بی‌ این اسباب باشد ، ضرورتی است و نام آن را بدان ! قدرت از اختیار دور است و ارادهٔ فاعل آن بر او مجبور است . هر که در انجام کار خود اختیار داشته باشد ، فعل او از اجبار دور است . گرچه فعل او از اجبار دور است ، اما در آن اختیار واجب است . و اگرچه بی‌ اختیار کارش نیست ، اما در اختیارش نیست . در بيان عيب خود پرداختن و به نقص ديگران توجه نكردن همواره روش درس دهنده‌ ای بود كه شخص ، به قول و عمل خود وفق ‌میدهد . چون کار او با قول مطابق شود ، بی‌ گمان سر انجام پند دادن به دیگران عجیب نیست . زشت است که عیب خود را پنهان کند و به آشکار کردن عیوب دیگران تلاش کند .
چه کسی می‌ داند کجا چرخ مشی زند ؟
به پزشکان مستعد روی باید کرد و دارویی تیره برای رنگ مو گرفت
هر سر مویی عیب دارد ، شیب ، نشانه‌ ای از پیری و گوناگون عیب
زیبایی شعر را به واژگان سفید مخالفت می‌ کنی ، همانطور که شعر را به زیبایی می‌ بری
گاهی املا را درست می‌کنی اما چگونه ؟ شعر را همچون شعر زیبا می‌ کنی
زمان به شعر سواد را درهم شکست و خودت بگو چه فایده‌ ای دارد شعر داشتن ؟
چرا در ردیفِ قافیه نفوذ می‌ کنی ؟ آیا خودت را در ردیف تنگ قافیه قرار می‌ دهی ؟
شعر با نظم شرافتمندانه‌ ایست و این افسرده‌ ای قافیه و مرگ است
زبانه‌ های خطاب بسوزان پرده‌ های این نظم و کار تاریخ است
زمینهٔ حقيقت چاشنی تلخگويي است و بسيار بهتر از زيبایی کذبه است
آنچه که دروغ باشد ، زيبایي آن چه بود ؟ نور باطل ، در حضور افراد بصيرتمند چه نقشی دارد ؟
در تذمرِ شاعرانِ عصر حديث چیست ؟ ” شعر در حالت خود بد نيست ” این سخن را پيش از افراد دلسوز تأييد نمي‌ کند
” ناله من از خستگی چه بود ؟ ” تقصير بدن است که ناله کند و نه از آن که باعث خستگی شده است
قبل از اینکه علاّمۀ شعر به شعارِ احسان برسد ، خيلي فضيلت‌ طلب بود
مشهور به برتری اخلاقی در همه جوامع ، آنها را با اراده‌ ای بالا و بدون طمع ، و با اقدام‌ های باریک‌ و بیشتری به وجود می‌ آوردند . این شاعر ، هر چند که کوتاه است ، حاوی صد هزار داستان و داستان است . هیچ کس از آنها چیزی جز حرف نخواهد ماند . من برخی از اشعار را نقد می‌ کنم و مسائل را بیان می‌کنم ! من ایراد شعر را دارم ، مسائلی را مطرح می‌ کنم ، و از شیوهٔ شعر استفاده می‌ کنم .

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …