دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

حول محور اصلی داستان بیانگر تبدیل شدن خانواده گانگولی از زندگی سنتی‌ شان در کلکته به سبک زندگی آمریکایی می باشد. کتاب همنام ( The Namesake ) اثر جومپا لاهیری نویسنده آمریکایی، هندی‌ می باشد.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

این همان چیزی است که در یک شب سرد مرداد به نظر می رسید. آشیما گانگولی که دو هفته تا زایمان فاصله دارد، ایستاده در آشپزخانه آپارتمان خود در میدان مرکزی، کراکر برنج، بادام زمینی و پیاز قرمز رنده شده را

در یک کاسه مخلوط می کند و فلفل سبز، نمک و آب لیمو را به آن اضافه می کند. از زمان بارداری، او به این مخلوط وابسته شده است، شبیه آنچه در پیاده روهای کلکته و در پای سکوهای راه آهن در هند یافت می شود.

فروشنده خیابانی آن را در قیف روزنامه می ریزد و بین مشتریان توزیع می کند. آشیما دیگر جایی برای آن در شکمش ندارد، اما دوستش هنوز آنجاست. یک مشت می گیرد و مزه اش را می چشد.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

شکمش هم دیوانه اش می کند. مثل همیشه چیزی کم است. او با بی علاقگی به تخته برش پشت پیشخوان خیره می شود که با چربی و عرق نازک پوشیده شده است. صورتش را با دستانش پاک می کند.

پاهای متورم او نمی‌تواند وزنش را روی کف خاکستری آشپزخانه تحمل کند و ران‌هایش از فشار کودک درونش درد می‌کند. یکی از قفسه ها را باز می کند. قفسه ها را با کاغذ ردیابی زرد و سفید پوشاند.

حالا کاغذ تماماً لکه دار شده و مدتهاست می خواهد آن را تعویض کند. پیاز دیگری را برمی دارد و پوست قرمز ترد آن را رنده می کند. اخمش دوباره جدی تر شد. شکمش ناگهان قرمز شد.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

پشتش به شدت تکان خورد و با یک آه کوچک پیاز را روی زمین انداخت و دور خودش پیچید. پس از مدتی درد از بین می رود، اما دوباره عود می کند. این بار درد بیشتر طول می کشد.

آشیما به حمام می رود و زیر لباسش لخته های خون قهوه ای رنگ پیدا می کند. شوهرش برای آشوک که لبه تخت نشسته دو بالش دوقلو می خواهد.

آشوک در حالی که برای دکترای مهندسی برق در MIT درس می خواند، در برگه های قرمز و بنفش، کتاب ها و جزوه هایی که روی میز پخش شده بود، پیچیده شده بود. آشیما هرگز شوهرش را به نام او صدا نمی کند، حتی وقتی با خودش صحبت می کند.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

مطمئناً، او اکنون نام خانوادگی خود را به نام خانوادگی خود تغییر داده است، اما از روی ادب و احترام،

او هرگز نام او را بر زبان نیاورد. زنان بنگالی این کار را نمی کنند. اسم شوهر به هیچ عنوان نباید به زبان بیاید چون شخصی و خصوصی است، مثل بوسه یا طرف در سینمای هند.

بنابراین آشوک به جای اینکه با او تماس بگیرد، عبارت همیشگی خود را می گوید. این یک عبارت بنگالی است که تقریباً به معنای “می دانید منظورم چیست!”

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

راننده تاکسی به ما می گوید خورشید هنوز غروب نکرده است. خیابان های کمبریج خلوت است. تاکسی شما را به خیابان ماساچوست، بالا خیابان هاروارد می برد و جلوی بیمارستان Mount Auburn می ایستد. نام آشیما در پرونده بیمارستان ذکر شده است.

آشوک مدارک را پر می کند و آشیما به سوالات پرستار پاسخ می دهد. پرستار می پرسد:

درد چند بار رخ می دهد و هر بار چقدر طول می کشد؟ سپس او را روی ویلچر گذاشتند.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

سپس او را به پایین راهرویی در طبقه اول با نور روشن بردند و به آسانسوری بزرگتر از آشپزخانه اش بردند.

آشیما در اتاقی در زایشگاه روی تخت کنار پنجره دراز کشیده است. پرستار از او خواست تا ساری خود را در بیاورد و لباس بیمارستانی نخی گلدار بپوشد.

لباس فقط تا زانوهای او می رسد و آشیما آن را ناراحت می کند. پرستار دستان مرشیدآبادی را می گیرد تا ساری ابریشمی را تا کند.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

ساری خیلی بلند است و یکی از تسمه ها به پایین می لغزد. بالاخره پرستار خسته شد و آن را داخل کیف آبی زنگ زده آشیما فرو کرد. متخصص زنان و زایمان به او نزدیک می شود.

نام او دکتر اشلی است و کمی شبیه به سر ونسسلاس، حاکم بریتانیایی هند است. او موهای نرم و شنی رنگی دارد که دور شقیقه هایش شانه شده و کاملاً خوش تیپ است.

دکتر اشلی پیشرفت زایمان را بررسی خواهد کرد. سر کودک شما در موقعیت خوبی قرار دارد و شروع به حرکت به سمت پایین می کند. دکتر به آشیما می گوید که هنوز خیلی زود است و لگن او فقط سه سانتی متر باز است.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

آشیما می پرسد: منظورت از افشاگری چیست؟ دکتر اشلی دو انگشت خود را بالا گرفته و به آرامی آنها را از هم باز می کند و معجزه باورنکردنی که بدنش برای بیرون راندن نوزاد انجام می دهد را توضیح می دهد.

او به آشیما می گوید که از آنجایی که این اولین بارداری او است، این مرحله ممکن است 24 ساعت یا حتی بیشتر طول بکشد. آشیما برمی گردد تا آشوک را ببیند،

اما آشوک پشت پرده ای است که دکتر دور تخت کشیده است. اشوک فریاد زد. یکی از پرستاران گفت: “من به شما باز می گردم.

دانلود کتاب همنام جومپا لاهیری

” “نگران نباش آقای گانگولی. همسرت در حال حاضر مشغول است. ما حال و هوای خودمان را داریم.” پرده های دور تخت او را از سه زن دیگر در اتاق جدا می کند که به تدریج نام آنها را از طریق گفتگو یاد می گیرد. یکی از آنها بورلی است.

دیگری لوئیز در سمت چپ است و کارول صدای آشیما را می شنود و سپس یکی از آن دو ناگهان فریاد می زند: “اوه مرده، قلب من برای پیروزی شورش می تپد!” سپس صدای مردی می گوید:

“من تو را دوست دارم، عشق من، من واقعا تو را دوست دارم.” «آشیما اولین بار بود که چنین چیزی را از شوهرش می شنید و هرگز انتظارش را نداشت. آنها اساساً اینگونه صحبت می کنند.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …