دانلود کتاب وغ وغ ساهاب

مجموعه ای از قضایای مختلف با غلط های املایی به عمد از صادق هدایت و مسعود فرزاد که خود را در کتاب وغ وغ ساهاب یاجوج و ماجوج می نامند .

دانلود کتاب وغ وغ ساهاب

دانلود کتاب وغ وغ ساهاب

ماجرای کینگ کنگ
دیشب در خیابان لاله زار
من جمعیت زیادی را دیدم، چند هزار نفر.
خانم لنگ ظریف و زیباست.
مثل مشتری از کنارم رد شد.
مرد جوانی را دیدم به اندازه یک کوتوله.
بعد خانم مثل یک توله سگ می دود.
بگذار بخوانم: ای پروردگار، صدقه در راه است.
هر جا می رود او هم می رود.
آیا تا به حال به سینمای ایران رفته اید؟
جوانان نیز به دنبال او می دوند.
بلیط خرید و رفت بالا.
پسر دیوانه وار دنبالش رفت.
کنار زنی نشستی
زنی که به سختی راه را بست،
چراغ های سینما خاموش شد.
چند مورد روی صفحه نمایش دیده می شود:
گروهی از مردم اروپا
آنها به جنگل های آفریقا رفتند، دو عجایب خلقت باستان،
از هر چیزی که دیدند فیلم گرفتند.
دختری همراهشان بود.
از شب مهتاب چهاردهم زیباتر بود.
به طور خلاصه، زیرا آنها به صورت مخروبه به جزیره رسیدند. با هر قدم از ترس می لرزیدند.
پس از رنج و تلاش بسیار
به دست آدمخوارها افتادند.
دختری را دیدند
آنها خوشحال بودند و بسیار می رقصیدند.
آنها مردها را نادیده گرفتند و دختر را دزدیدند.
دویدند و دویدند تا به شهرشان رسیدند.
دختر هفت ضربه خورد
داری و دنبک را از شهر خارج کردند.
او را با یک تیر سنگین در جنگل بستند.
در دوردست، چهره ای را دیدند که شبیه یک غول بود.
د آمد و دختر را به پنجول برد.
تنش زیادی در پشم وجود داشت.
فکر می کنم او و همسرش چهل ساله بودند،
بالا یا پایین، مانند مردم،
وای وای سحاب
روی دو پا راه می رفت. او یک میمون بود و نامش کینگ کونگ بود.
کشش ملایم، کمر نمی لنگد.
دختر جیغ و داد زد.
چون برخاسته از شخصیت اوست.
اما هنوز او را دوست داشت. D آن را از اینجا می گیرد و آنجا می گذارد:
درختش پارس می کند و بو می دهد
به همین دلیل با حیوانات دعوا می کند.
مردم از دور او را می دیدند.
در خلوت قبرها گرفتار شده بودند.
هر بار که مردی را دیدم
با تمام وجودش گریست؛
اگه داشتم حتما میگرفتمش
بیک هارشا او را مجبور کرد و کشت.
خلاصه اروپایی ها،
برای میمون دردسر درست کردند.
گازش گرفتند، گیجش کردند و به اروپا بردند.
آنها آن را به نوازندگان معروف سیرک سپردند.
در سیرک چندین هزار مرد و زن با دیدن او جان باختند.
وقتی پرده افتاد، کینگ کونگ را پیدا کردند.
مخاطب را گاز بگیرید
میمون عصبانی شد و هل داد.
زنجیر دست و پایش را پاره کرد.
مردم را با دست و پا له کردند.
به مردم لگد زد و جان داد.
شهر پر از جمعیت بود، مردم در حال فرار بودند.
هر جا کینگ کونگ را از دور دیدند.
می خواست دنبال معشوقش بگردد. بو کشید تا خانه اش را پیدا کند
او ماشین ها را مانند فانوس تا می کند.
او وارد هر سوراخ شد.
پیش از او، طبقات عمارت را دراز کرده بودند،
راحت و راحت بود مثل پله ها.
پا روی پدال گاز گذاشت و بالا رفت.
بدون اینکه بگویم: یا علا.
من در اتاق زنان پاتوق کردم.
هر جا می رفت سروصدا می کرد.
زن ها جیغ می زدند و بیهوش می شدند.
یا شوهرانشان را بوسیدند.
بالاخره معشوقه اش را پیدا کرد.
دستش را دراز کرد و آن را از پنجره بیرون کشید. با عجله به سمت آسمان خراش رفت،
معشوقش را روی زمین گذاشت.
هواپیماها در هوا پرواز کردند،
ناگهان کینگ کونگ را از دور دیدند.
آنها به سادگی به او شلیک کردند.
تمام زندگی او را خونین و کثیف کردند.
در نهایت او در مورد وزن اشتباه کرد.
>چشماش سیاه شد، ایستاد و روی گلی افتاد.
میمون بیچاره شهید عشق شده.
از پشت بام ساختمان سقوط کرد و جان باخت. چراغ های سینما روشن شد.
مردم به خانه رفتند.
او مرا وادار به خواندن گنوم کرد و گفت: دیدی؟
معنی عشق واقعی را فهمیدی؟
عشق من اینجوریه:
تو خونه دلم برات تنگ شده
اگه میخوای به من صدمه بزنی میتونی اینجوری خودتو غافلگیر کنی
وقتی از آسمان خراش به زمین افتاد به زمین خورد و تبدیل به خاکستر شد.
خود مخنام از این نژاد می آید،
من یک مثال از Kope Hendone می زنم.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …