دانلود کتاب پس از تو

این اثر فوق العاده روایتگر زندگی دختر و پسری جوان به نام های ویل و لو می باشد که سرنوشت دست آن ها را در دست یکدیگر می گذارد . کتاب پس از تو اثر جوجو مویز است .

دانلود کتاب پس از تو

عرق از سر و صورت مرد قدبلند آن طرف کافه می‌ریزد، سرش را روی گیلاس ویسکی خم کرده است، اما هر چند دقیقه یک بار آن را بلند می‌کند، به عقب نگاه می‌کند و به سمت در ورودی می‌رود، دانه‌های عرق در مقابل نور مهتاب می‌درخشد. ، نفس عمیقی می کشد و استراحتش تبدیل به آه می شود.
و به نوشیدنی خود برمی گردد. سلام ببخشید؟”
از پوست کندن آلبالوها دست می کشم و به بالا نگاه می کنم.
میشه یکی دیگه بهم بدی
در واقع که این فکر خوبی نیست و زیاد غذا میخوره اما مرد قد بلندی داره و پانزده دقیقه مونده تا بسته بشه و طبق دستور شرکت دلیلی برای امتناع از سفارشش نیست پس بهش نزدیک میشم نگه میداره به سمت نور رفت و با سر به بطری اشاره کرد و گفت: دوبار بریز و با دست بزرگش صورت خیسش را می مالد.
لطفاً هفت پوند و بیست پنس.
امروز سه شنبه، یک ربع به یازده؛ Shamrock and Clover 1، کافه فرودگاه شرق شهر که ایرلندی به نظر می رسد اما به اندازه مهاتما گاندی ایرلندی نیست، در شرف تعطیلی است. کافه ده دقیقه بعد از آخرین پرواز بسته خواهد شد. اکنون فقط من و یک جوان مشتاق با یک لپ‌تاپ، دو زن پر سر و صدا پشت میز و مردی که جیمسون دوبل می‌نوشند، منتظر SC701 به استکهلم یا DB422 به مونیخ، در 40 دقیقه آخر هستیم.
این به تعویق افتاد.
من از ظهر تنها بودم که کارلی معده درد کرد و به خانه رفت. من بدم نمی‌آید تا دیر وقت سر کار بمانم، جلو می‌روم، آواز و گیلاس دو زن را زمزمه می‌کنم که با شور و شوق ویدیویی را روی تلفن خود تماشا می‌کنند. آنها را در دستانم می گیرم و به تلفن نگاه می کنم و آنهایی که وضعیتشان در راه است با خوشحالی می خندند.
وقتی دستم را برای چیدن گیلاس دراز می کنم، همسر موبور می گوید: «پنج روز است.»
لبخند می زنم و می گویم آنها دوست داشتنی هستند. «به نظر من همه بچه ها مثل نان کشمشی هستند.
آنها لذت بخش هستند.
او در سوئد زندگی می‌کند، من قبلاً هرگز آنجا نرفته‌ام، اما باید اولین نوه‌ام را ببینم، درست است؟
در حال جشن گرفتن یک نقطه عطف جدید، آنها دوباره شروع می کنند، می خواهید با ما ناهار بخورید؟ بیا، پنج دقیقه نفس بکش، ما هرگز بطری را به موقع تمام نمی کنیم.
روی صفحه موبایلشان یک تبلیغ می بینند، هی باید برویم، وسایلشان را جمع می کنند و می روند، شاید تنها من هستم که متوجه تلو تلو خوردن کوچولویشان در راه امنیت می شوم، آنها را گیلاس می گذارم. در پیشخوان قهوه، به اطراف نگاه می کنم تا چیزی ببینم. یکی از پشت سرم میگه برای شستن یا نه.

آیا تا به حال وسوسه شده اید؟ زن جوان برمی گردد تا شال را بردارد.
“ببخشید؟”
در پایان روز کاری، پس از یک هواپیما سواری، دوباره می خندد. تو هر روز اینجایی
من به آن لبخند حرفه ای لبخند می زنم که می توانید خیلی چیزها را پشت آن پنهان کنید.
دارم به پیشخوان برمی گردم
مغازه های اطرافم بسته می شوند، کرکره های فلزی کیف های گران قیمت و
هدایای نود دقیقه پخش می شود، چراغ های درهای سوم، پنجم و یازدهم خاموش می شوند. گروه آخر
مسافران از آسمان شب Violet 3 عبور می کنند و کنگو-چی را پاک می کنند. ویلچرش به من نزدیک می شود و در حین راه رفتن کمی تکان می خورد.
کفش های پلاستیکی او روی زمین براق صدای جیر جیر می کنند.
شب بخیر عزیزم.
عصر بخیر ویولتا
عزیزم نباید تا امشب اینجا بمونی. در حال حاضر باید در خانه با افرادی که دوستشان دارید باشید.
هر شب همین حرف ها را به من می زند، می روم، هر روز عصر دقیقا با همان حرف ها جوابش را می دهم، سرش را با رضایت تکان می دهد و به راهش ادامه می دهد.
مرد جوان lap tap در دست و مرد عرق کرده در حال نوشیدن ویسکی ناپدید شده اند. جمع آوری امتیازات را تمام می کنم، پول را می گیرم و دوباره چک می کنم تا رل با پول بیاید. من همه چیز را در دفترچه یادداشت می کنم، موجودی را مرور می کنم و آنچه را که باید سفارش دهیم در گوشه ای یادداشت می کنم.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …