دانلود کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

دانلود کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

دانلود کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

زمانی که خوشنویسی را شروع کردم، حدود سال های 93-95، زمانی که به تنهایی در فضایی پر از بوی تلخ مرکب ایرانی می نوشتم، صدای سنتی قلم نی، ذهنم را آرام می کرد که مانند غبار ملایم روی گل، غبار کسل کننده ای را در خود جای داده بود. اغلب به همسرم فکر می‌کردم که مثل من، یا شاید نه، گهگاه و بیشتر از درد روحی قلبش را خاکستری می‌کرد. و می خواستم به ریشه گیاه روینده و سرسخت غم و اندوه برسم، بدانم این گیاه بی پروا از چه چیزی تغذیه می کند و شرایط رشد و حیاتش چیست، آن را کنترل و تصرف کنم، نه از بین بردنش.
بنابراین تمرکزم را بر این گذاشتم که متن تمرین خوشنویسی خود را تا حد امکان به نامه های کوتاه به همسرم اختصاص دهم و در آن نامه ها به هر موضوعی که ممکن است دل ما را آزرده خاطر کند، به عنوان یکی از بهترین راه ها برای رسیدن به این هدف، تا حد امکان به جزئیات بپردازم. و سینه‌ام را در برابر ظلم ناعادلانه‌ای می‌کوبم که چنان مقتدرانه زندگی ثروتمند ما را کنترل می‌کند و نباید همیشه ما را آزار دهد.
کم کم از استادم الگو گرفتم و شروع به نستعلیق کردم و به میل خودم برای همسرم شصت نوشتم و از مشکلات ریز و درشت زندگیمان می نوشتم که در هر زندگی سالمی در شرایط خاص ممکن است پیش بیاید.

به این ترتیب تعداد این نامه ها که جریان زندگی روزمره را نیز لمس می کرد، به تدریج افزایش یافت و به این فکر افتادم که این مجموعه نه تنها نامه های من به همسرم، بلکه سخنان بسیاری از همسران به همسرانشان است. از این رو به فکر بازنویسی، چاپ و انتشار آنها افتادم.

در سال 66 تمام تلاشم را برای تنظیم این نامه ها انجام دادم و اکنون این هدیه ماست. من و همسرم به همه کسانی که اگر نگوییم همیشه حداقل گاهی اوقات آنها را پذیرفتند و به کسانی که مشکلاتشان را به همین ترتیب حل کردند.

و چه بسا در مواقع سختی اندوه را کنار بزند و مردم را به نفس کشیدن آرام راهنمایی کند.

نامه اول
یکی عزیز
من حقیقت را می گویم.
من هرگز یک قدم دورتر از جایی که الان هستم ندیده ام.

قلم به عنوان امتداد دست راستم و کاغذ.

من هرگز یک قدم بیشتر از جایی که هستم ندیده ام.

من خودم را اینجا دیدم، زندانی در زندان بزرگ نویسندگی.

همیشه خداوند زندان را می پذیرفت، به آن ایمان داشت، آن را ضروری می شمرد، از آن لذت می برد، از تنها پنجره اش لذت می برد، پنجره ای که بسیار بلند بود.

و آن پنجره تو هستی، عشق من.

لحظه ای می نشینی در انبوه قلب من، پشت آن پنجره، میان این میله ها و میان همه صداهای دور…

می دانم که این یک تعریف ناخواسته است، اما مطمئن هستم که شما مهربان ترین زندانیان تاریخ هستید.

و هر چقدر هم که در زندان خودت زندانی باشی،

این زندان زندانی شما نیست

همونطور که دلم میخواست باشه

خدمت به شما، شاگرد شما، خدمتگزار شما…

و همه اینها در زندان نامه ها اتفاق نیفتاد.

اما چه کاری می توانید انجام دهید؟ شما نگهبان مردی هستید که نمی تواند از خود بیرون بیاید. و این حتی برای بهترین و صبورترین زن جهان آسان نیست. من می دانم. حالا این نامه ها ممکن است به من اجازه دهند پا به هوای تو بگذارم. من در برابر تو زانو می زدم، در برابر تو تعظیم می کردم و به تو می گفتم که تو آن گونه که باید باشی، و هیچ کس نمی توانست کم و بیش با تو شریک شود. وگرنه کمک های من بدون نوشتن چیزی با این قلم بسیار اندک بوده است. شاید بهترین قلم دنیا باشم، اما بهترین همسر نیستم.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …