دانلود کتاب کاخ تنهایی

این کتاب خاطرات ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی را روایت می کند. کتاب کاخ تنهایی اثر ثریا اسفندیاری است.

دانلود کتاب کاخ تنهایی

چرا گل رز بوی گل رز را پخش می کند ؟
گلستان عطر دلنشین گلستان را از کودکی می شناسیم
حکمت سال و اعمال آن به ما حیات نمی بخشد .
بنابراین طبیعی است که ما دم بکشیم . خیلی دیرتر
خاطره ها شکل می گیرند … و با تمام غم های گذشته
عطرش خوبه و رنگهاش روشنه . مثل اون عطر گل رز
یا بوی خوش گلستان … این غم گذشت یا لازم است ؟
چگونه می توان کل گذشته را دوباره زنده کرد ؟
من ندارم …
جهان پارسی ها به معنای … سرزمینم من ایران . در سن 4 تا 5 سالگی و حافظه ام بیدار شد . و این هوشیاری یک خانه سفید بسیار بزرگ و قدیمی با ستون های بزرگ روسی بین آنها بود .
قرار بود این اتفاق بیفتد .
فکر می کنم این منزل تعلق داشت به یک پادشاه قاجار . در اطراف آن باغ هایی از یاس قرمز و بوته های خشخاش بود که شاخ و برگ های نرم خود را پخش می کردند و در دوردست درختانی از انواع سرو ، بادام ، گیلاس و سایر درختان میوه احاطه شده بودند .
این اولین دبستان من بود .
خانم الی ، اهل لنانی ، به فرزندان متخصصان آلمانی که به دعوت ایران در کشور بودند ، نوسازی کارخانه را آموزش داد .
مادرم در اصفهان استان شار به پدرم پیوست .
او برلین را ترک کرد و مرا به خانم مانتل سپرد تا به من آموزش دهد . او از من می خواست که زبان او ، آلمانی را بخوانم .
او پیانو می نوازد ، بنابراین طبیعی بود که زبان فرانسه و انگلیسی را یاد بگیرم و پیانو بزنم . وقتی بچه بودم فکر می کردم معلمانی مثل خانم الا همه چیز دنیا را می دانند و هر بچه ای را می شناسند .
در مدرسه ابتدایی او تعداد ما زیاد نبود، شاید شش یا هفت نفر . وقتی تولد ما فرا رسید ، معلممان به ما شکلات و هدایای کوچولو داد . او همه چیز را زیبا و بسیار آراسته ساخته بود … مثل رباس که به معنی سرزمین مادری است … در طول روز یک زن ایرانی به خانه ام آمد تا به من فارسی بیاموزد . او زنی متواضع با سن ناشناخته بود ، مو های خو را را زیر روسری از جنسی گیاهی پیچیده بود و من هرگز لبخند او را ندیدم . اسمش سلطان خانم بود . سلطان خانم هر بار یک ساعت به من یاد داد و در این مدت یاد گرفتم که قلم را روی کاغذ حرکت دهم و علامت بزنم . چپ و راست نقاشی می کردم و فارسی زبان هزار و یک شب پدرم صحبت می کردم .
مادرم در مسکو به دنیا آمد . پدربزرگ او که یک تولید کننده اسلحه بود ، توسط تزار دوم در سال 1860 سفارش داده شد . او برای مدیریت یک کارخانه اسلحه سازی به روسیه دعوت شد .
تا امور آن جا را بدست بگیرد .
پدرش فرانتس کارل در سن پترزبورگ متولد شده بود و رئیس E . G . فاربن در کشور روسیه ، دو صنعت مهم شیمیایی و الکتریکی آلمان . او با دختری آلمانی الاصل اهل بالتیک به نام آلما zolmer بود ازدواج کرد و در نتیجه این ازدواج سه بچه به نام عمویش M . Franz به دنیا آمد .
مادر اوا و خاله bar bara
مادرم و پدرم در طول جنگ جهانی اول با هم زندگی می کردند .
مادربزرگ او به سیبری ، واقع در سارانسک ، در مولداوی بیرون شد . سپس در جریان انقلاب اکتبر به همراه چند خانواده دیگر به غرب فرار کردند . روس ها خانه هایشان را به آتش کشیده بودند، به همین دلیل پیاده رفتند و در جریان معاهده برست لیتوفسک ، یک کمیسر ارتشی آلمانی آنها را نجات داد و به مرزهای کشورهای بالتیک فرستاد .
برلین آنها را مجبور کرد که …

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …