این کتاب داستان زندگی زنی را روایت می کند که پس از دریافت یک ارث غیرمنتظره زندگی اش به کلی تغییر می کند و وارد چالش های جدیدی می شود.
کتاب کلکسیونر عطر ( The Perfume Collector ) اثر کتلین تسارو نویسنده آمریکایی می باشد.
این کتاب داستان زندگی زنی را روایت می کند که پس از دریافت یک ارث غیرمنتظره زندگی اش به کلی تغییر می کند و وارد چالش های جدیدی می شود.
کتاب کلکسیونر عطر ( The Perfume Collector ) اثر کتلین تسارو نویسنده آمریکایی می باشد.
دانلود کتاب کلکسیونر عطر
Dorsey پشت میز آشپزخانه نشست. او لو فیگارو را پیش روی خود داشت و به تیک تاک ساعت و گذر زمان گوش می داد. دیگری سیگاری روشن کرد و از پنجره به صبح سرد و مه آلود نگاه کرد.
پاریس بیدار بود. سپیده دم خاکستری با رگه های نارنجی به آرامی آسمان آبی را درنوردید. از ساعت 4 صبح نخوابیده بود.
در طول چند سال گذشته، درد سمت چپ او به طور فزایندهای شدید شده بود و کمتر و کمتر میخوابید.
چند ماه بود که پزشکان امید خود را به او از دست داده بودند.
تشخیص دکتر این بود که بیمار بدی است. مغرور بود و دستورات را نادیده می گرفت.
سیروز به سرعت گسترش می یابد و مانند یک اسفنج کبد را می خورد.
برای دکتر ساده بود. نیاز داشتم که الکل را ترک کنم.
در آخرین قرار ملاقات، دکتر او را سرزنش کرد. تو حتی تلاش نمی کنی
اوا دکمه های بلوزش را روی میز معاینه بست. من نمی توانم بخوابم
دکتر آهی کشید. خوب، جای تعجب نیست که کبد شما متورم شده است.
او به چشمان دکتر نگاه کرد. برای خواب راحت به دارو نیاز دارم. دکتر سری تکان داد، به سمت میزش رفت و سریع نسخه را نوشت.
او در مورد دستور پختی که به او داده بود به او هشدار داد. “میدونی که نباید اینا رو بهت بدم. فقط یکی بگیر. خیلی قوین “ممنون.” اما پزشکان نتوانستند تلاش نهایی را متوقف کنند.
چرا حداقل سعی نکنید کمتر سیگار بکشید؟ جدی؟ ایوا نفسش را بیرون داد و ته سیگار زیدان را داخل زیرسیگاری فرو برد. آنها معمولی بودند، اما بسیار سنگین و البته برای خانم ها مناسب نبودند.
اکنون تنها چیزی که می توانم مزه مزه های تند شکلات ارزان، پاته بد و قهوه تلخ را بچشم. هر چه می خورد، دیگر اشتهایی نداشت.
دکتر با مهربانی و متکبرانه فرض کرد که همه می خواهند برای همیشه زندگی کنند. یک خودکار برداشت و تعدادی دایره با فاصله مساوی در حاشیه روزنامه کشید.
هنوز چیزهایی برای حل کردن وجود داشت. چند هفته پیش او با یک وکیل جوان، سخت کوش و بی ادعا ملاقات کرد و جعبه را با نظافتچی خود، مادام آسانژ، ترک کرد.
اما بعد از اینکه دیشب نتونستم بخوابم، فکر دیگری به ذهنم خطور کرد. او مجذوب سفر هواپیما از لندن به پاریس شده بود.
زیادهروی و غیرضروری بود، اما چیزهایی در زندگی وجود داشت که باید تجربه میشد. سفر با هواپیما یکی از آنهاست.
فکر نزدیک شدن به پاریس از طریق دریای آبی سرد و سپس دیدن اولین نگاهش به شهر، لبخندی بر لبانش آورد. از درد اخم کرد.
درد مانند خنجر بدنش را سوراخ کرد و به دنبال آن یک طرف بدنش بی حس شد. به بطری کنیاک فکر کرد. او نمی خواست در روز مشروب بخورد.
قانون جدید او این بود که بعد از ساعت 6 بعد از ظهر الکل ننوشید. حداقل قصدش این بود، اما حالا دستانش می لرزید و شکمش درد می کرد.
نه… او می خواست حمام را پر کند، لباس بپوشد و ساعت 7:30 به کلیسای مادلین برود. از بین تمام کلیساهای پاریس او این یکی را دوست داشت.
بنابراین مریم مجدلیه، دختر سرکش و بی قرار کلیسا، هر روز در آغوش فرشتگان به آسمان برده می شد.
این آیین مانند یک اپرای بزرگ بود،
نمایش جادویی، با گران ترین دکورهای شهر، و ایمان ترفندی بود که در آن انسان هم فریبکار بود و هم تماشاگر و هم فریب می خورد.
اما چه کسی می تواند در برابر یک ترفند خوب مقاومت کند؟
روزنامه را تا کرد، صندلیاش را به عقب هل داد و بلند شد.
او بهترین کت و شلوار سرمه ای خود را پوشید و با پیروانش در ردیف اول نشست. همه آنها به سخنان یک کشیش جوان به نام پدر پل گوش می دادند.
کشیش سعی کرد کتاب مقدس را معنا کند و از عقل درخشان خود برای اعمال آن در شرایط زمان خود استفاده کرد، اما همیشه موفق نبود.
او نمیدانست چگونه تناقض را توضیح دهد و هنوز نمی دانست که این تناقض خود یک معما است. اما هوش و ذکاوت پدر ایوا او را به همان اندازه که خود پدرش را خشنود می کرد، راضی می کرد.
کشیش ترجمه های مختلف یهودی را بارها خواند تا ساختار واژگانی را بیابد و برخی از تناقضات را برطرف کند. اما تلاش های شجاعانه او از چشم او دور نماند.
ایوا از کسانی که این چالش را پذیرفتند تشکر کرد. مخصوصاً آنهایی که آشکارا جنگیدند. البته پدر پل اینطور فکر نمی کرد.
چندین سال پس از فراغت از حوزه علمیه، فکر می کرد که وظیفه معنوی خود را انجام می دهد و مردم را رهبری می کند.
چیزی که او نمی دانست این بود که اعضای مسن تر کلیسا، عمدتاً زنان، برای رهبری هستند، نه برای رهبری.
ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از واتس اپ یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم
کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …