دانلود کتاب یخ کبود

این کتاب داستانی معمایی و هیجان انگیز را در سال هزارو نهصدو چهل میلادی روایت می کند. کتاب یخ کبود اثر هموند اینس نویسنده بریتانیایی می باشد.

دانلود کتاب یخ کبود

یک تکه سنگ روی میز من است، یک سنگ خاکستری تیره است
اندازه مچ دست من برای یک پروژه بزرگ جدید روی نقشه است. در بقل آن یک تکه روزنامه با عکس یک قبر و یک کلیسا در نروژ قرار دارد. نقشه ها آینده را نشان می دهند، در حالی که قطعات سنگ و روزنامه ها متعلق به گذشته هستند. این قبل و بعد ها بخشی از وجود جورج فارنل است. زیرا تاریخ او مانند هر رشته باریکی است که رویدادهایی را به هم پیوند می دهد که پروژه او را به وجود آورده است. همه آرزو هایش او اکنون در کنار یک دریاچه یخ زده به حقیقت می پیوندند. وقتی چراغ میز را خاموش می کنم و پرده ها را می کشم، ساختمان نیمه کاره ای را می بینم که پوشیده از برف است. پشت سرشان یک یوکللی مانند برج سفید در یک شب سرد ایستاده است. نورما به دامنه های یخی کوه بریسان، کوه یخی برخورد می کند و وقتی از آن منعکس می شود، مکانی خالی و ترسناک است.
سیم فولادی که در سال 1908 گذاشته شد درست زیر پنجره من می درخشد. وقتی پرده ها را می کشید و چراغ ها را روشن می کنید، همه چیز دنج و گرم می شود و می خواهد بفهماند که قدرت اراده انسان برای تسخیر این هستی شکست ناپذیر است . با طولانی شدن شب ها، می خواهم در مورد پیشینه و شرایطی که منجر به این طرح شد صحبت کنم.
جورج فارنل من تا جایی که ممکن است جزئیات را به شما خواهم داد. زیرا این بنای تاریخی موفقیت و پیروزی اوست و می خواهد همه دنیا از آن باخبر شوند.
او
از زمانی که فلز را کشف کردم، گیر کردم. اما در آن زمان به فلز فکر نمی کردم. به انبارها و حرکت طوفان، روغن اتوموبیل دیزل و جاده ها فکر کردم. می خواستم کاری را انجام دهم که همیشه دوست داشتم انجام دهم.

آن صبح را خوب به خاطر دارم، اوایل فروردین بود و باد سردی می وزید.
آب گل آلود تیمز با بدنم برخورد کرد. دندانه های سنگی برج های ساحل رودخانه در برابر تکه های ابر سفید می درخشد. بر فراز سرما، اتوموبیل های بسیاری از پل برج عبور می کردند. گروه کوچکی از مردم ساده کارگر از روی نرده پل تماشا می کردند که ما روی بادبان اصلی استراحت می کردیم. بوی مالت در هوا می پیچید و کشتی ها می آمدند و می رفتند.
روزهای ما به سرعت گذشت.
شادی و بی حوصلگی را نمی توان به این راحتی بیان کرد. مرغ
دریایی از زنان فریاد بر سر ما پرواز کرد. باد سرسختانه بادبان ها را شلاق می زند و امواج کوچکی را به طرفین کشتی می فرستد. قایق
برخی از آنها بی‌صبرانه زمزمه می‌کردند، انگار می‌خواستند قایق مناسب را پیدا کنند.
این کشتی تا به امروز تعمیر، خریداری و ذخیره شد. زمان
پیش بینی می شود سطح آب تا قبل از سحر فردا به سمت مدیترانه افزایش یابد
ادامه می دادیم.
یک ماه پیش، همه این مشاغل فقط رویا و خیال بودند. برخی از مواد و کارگران، اهداف صادرات، بازارهای خارجی، مدیریت مردم، این زندگی من بود، مدیر تولید BMW، صنعت فلزات اساسی، این حرفه من بود. با کار و جدیت و کشف و توسعه معادن نیکل در کانادا، توانستم موقعیت مهمی را در این دفتر بزرگ در حومه بیرمنگام به دست بیاورم. من در زمان جنگ در این موقعیت ماندم و از آن لذت بردم، اما نه به این دلیل که آن را دوست داشتم. ما سلاح های صنعتی خریدیم و هر کاری که در توان داشتیم برای ارسال اسلحه و تانک به صحراهای آفریقا و میدان های نبرد نرماندی انجام دادیم، اما امروز از همه اینها دست برداشته ایم. شما می گویید من در 36 سالگی حق خروج از کشور را نداشتم چون اوضاع کشور در آن زمان آشفته بود. من نصف کانادایی هستم و البته معدنچی هستم. اما باید بدانید که چرا دعوا می کنید. شما نمی توانید با مشکلات و محدودیت ها مبارزه کنید. مجبور به جنگ
او ابتکار من را آزاد گذاشت و جهان آن را از بین برد. مثلا در مورد زندگی ادوارد می گوید که او بهترین فرد است.
قد بلند، صورت کک و مک، موهای قهوه ای، صداقت و قاطعیت در کارش میراثی از نظم دریایی است. او در 20 سالگی فقط یک لباسشویی بود. در سن 24 سالگی، او افسر یک کشتی جنگی بود و مسئولیت میلیون ها دلار پرسنل و تجهیزات را داشت. او متوجه شد که فقط یک ماشین گرانبها دارد. همه دانش فراموش شده و نابود شده است، اما وضعیت برای دو ملوان، ویلسون و کارتر، متفاوت است. آنها به عنوان مزدور در یک کشتی تفریحی کار می کنند.

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک
لینکدین
پینترست

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ما یک موتور جستجوی کتاب هستیم
اگر کتاب شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

کتاب در حال بارگذاری لطفا صبر کنید …